مواجهه با ناامیدی

 

همه ما زمانی با ناامیدی مواجه شده‌ایم، این ناامیدی شاید در ارتباط با یک مصاحبه شغلی باشد که به نظر می‌آمده که خوب پیش رفته است یا شاید مربوط به فردی که می‌پنداشتیم همیشه در کنارش خواهیم بود یا قبول نشدن در رشته‌ای که تلاش بسیاری برایش کرده­ایم،  اما اوضاع آن‌طوری که ما انتظار داشتیم خوب پیش نرفته و در انتها ما احساس ناامیدی کرده­ایم.

 

پژوهشگران ناامیدی را نوعی غم و اندوه توصیف می‌کنند- احساس فقدان، فضایی ناخوشایند و یا شکافی دردناک بین انتظارات ما و واقعیتی که رخ داده است.

وقتی باور داشته باشیم که چیزی وجود دارد که اگر می‌خواهیم واقعاً خوشحال و راضی باشیم باید   آن را به دست بیاوریم، خود را برای ناامیدی آماده کرده‌ایم. تجربه ناامیدی هرچند ناخوشایند است اما اطلاعات ارزشمندی را در مورد خودمان، دیگران و آنچه واقعاً‌ ما را خوشحال می‌کند در اختیارمان می‌گذارد.

دفعه دیگر که احساس ناامیدی کردید،‌ این 3 سؤال را از خود بپرسید تا با درک خود و آنچه واقعاً می‌خواهید در مسیر درستی قرار بگیرید.

 

  1. آیا باور دارم که تنها یک چیز مشخص می‌تواند مرا خوشحال کند؟

 

قرار گرفتن در معرض رسانه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام به ما یاد می‌دهد که خوشبختی را با چیزهای خاصی مانند اشیاء گران‌قیمت، زیبایی چهره و یا عناوین و القاب مهم، مرتبط ببینیم. بنابراین ایده‌های انعطاف‌ناپذیری از آنچه ما را خوشحال می‌کند پیدا می­کنیم و ذهن خود را به صورتی آموزش می‌دهیم که باور کند ما تنها در صورت دستیابی به آنها خوشحال خواهیم بود،‌ تعجبی هم نخواهد داشت که اگر به آنها نرسیم سرخورده و ناامید شویم. پژوهشگران دریافته‌اند که هیچ تضمینی وجود ندارد برای اینکه اگر چیزهایی که می­خواهیم را بدست آوردیم احساس خوشحالی کنیم. رضایت افراد از اشیا و موضوعات این‌چنینی عمر بسیار کوتاهی دارد برعکس، تجاربی که از آنها در لحظه لذت می‌بریم اثری بسیار ماندگار روی شادی و خوشحالی کلی ما دارد. بنابراین روی احساسی که در لحظه دارید تمرکز کنید به جای اینکه بخواهید بر آنچه که باور دارید اگر به آن برسید احساس خوشحالی می­کنید، تمرکز کنید.

 

  1. آیا باور داریم فقط یک شخص خاص وجود دارد که می‌تواند خواسته‌های ما را برآورده کند؟

 

یک تصور اشتباه رایج این است که اگر "آن فرد" ‌را در زندگی داشته باشیم،‌ همه چیز در زندگی ما سرجای خود قرار گرفته و  ما برای همیشه زندگی خوبی خواهیم داشت. ما یاد گرفته‌ایم که ویژگی‌های مثبت فردی را با بسیاری از ویژگی‌های دیگر او مرتبط کنیم: به این خطای شناختی، خطای هاله‌ای گفته می‌شود. برای مثال اگر شخصی قدبلند با چهره‌ای زیبا را ملاقات کنیم احتمال زیادی وجود دارد که باور داشته باشیم او دارای ویژگی‌های دیگری مانند مهربانی، خوش‌قلبی و باهوشی است و اگر پس از گذشت مدت زمانی او با انتظارات ما همخوانی نداشته باشد ناامید و سرخورده خواهیم شد.  نکته اصلی اینجاست که باید به جای اینکه فکر کنید با چه فرد خاصی باید در رابطه قرار بگیرید، روی این تمرکز کنید که می‌خواهید در رابطه چه احساسی داشته باشید.

 

  1. ما برای رسیدن به خواسته‌ خود محدودیت زمانی انعطاف‌ناپذیری تعیین می‌کنیم

 

انتظارات ما از زمان رسیدن به هدفی خاص عمدتاً تحت تأثیر هنجارهای اجتماعی خاص است. قوانین ناگفته‌ای در فرهنگ وجود دارد که تعیین می‌کند هر فردی باید تا چه زمانی به یک شغل خاص و یا موقعیت اجتماعی و ارتباطی برسد. و بر این اساس ما موفقیت خود را براساس عملکرد همسالان خود ارزیابی می‌کنیم. ما خود را با کسانی مقایسه می‌کنیم که اهداف یکسانی داشته و سن و زمینه مشابهی با ما داشته باشند. وقتی به این ضرب‌العجل‌ها نرسیم و همواره نظاره‌گر دیگرانی باشیم که زودتر به این اهداف دست‌یافته‌اند ناامید خواهیم شد. بهتر است به خاطر داشته باشیم که محدودیت‌های زمانی که برای خود اعمال می‌کنیم اغلب با واقعیت زندگی ما همخوانی ندارد و شاخص بهتر برای رضایت ما، احساس­مان در طول مسیر رسیدن به این اهداف است. اگر از روند کار لذت ببرید تمرکز کمتری روی تعیین کمال‌گرایانه زمان رسیدن به اهدافتان خواهید گذاشت.

 

خبرنامه ایمیلی ما را دنبال می‌کنید؟

برای دریافت جدیدترین مطالب ما در خبرنامه هیلان عضو شوید

Please make sure that AcyMailing is installed and activated.