کمال‌گرایی چطور به ما آسیب می‌زند؟

در زندگی ممکن است با افرادی برخورد کنیم که در نگاه اول، انگیزه بالایی دارند، آنها سحرخیز هستند، به ندرت به تعطیلات می‌روند، بعد از ساعات کاری هم مشغول هستند، مدیرانشان بسیار از آنها رضایت دارند و مرتباً ترفیع می‌گیرند. نمراتشان از دوره دبستان همیشه 20 بوده، هرگز قرار ملاقاتی را از دست نمی‌دهند و پروژه‌ای را تحویل نمی‌دهند مگر اینکه به بهترین نحو انجام شده باشد.

از دید ما چنین فردی استانداردهای بالایی دارد، به آنها لقب کمال‌گرا داده می‌شود، لقبی که گاه باعث غبطه دیگران نیز می‌شود، اما چرا چنین چیزی می‌تواند یک مشکل تلقی شود؟ چه نقصی می‌تواند در مورد این بی‌نقصی وجود داشته باشد؟

هیچ نگرانی در مورد کار یک کمال‌گرا وجود ندارد، بلکه این نگرانی مربوط به روان یک فرد کمال‌گرا می‌شود. حرف غم‌انگیزی است با این حال،‌ کمال‌گرایی اساساً از عشق به خود سرچشمه نمی‌گیرد. ریشه آن در احساس تأسف از "به اندازه کافی خوب نبودن" است، برگرفته از حس خود-بیزاری و برخاسته از خاطراتی از تأیید نشدن یا نادیده گرفته شدن توسط کسانی است که باید در آن زمان پذیرایمان بودند.

فشار چنین احساساتی بر روان ما بسیار زیاد است، برای همین ما آماده‌ایم که هرکاری برای از بین بردن این احساسات بکنیم: کار طولانی‌مدت، تلاش برای به دست آوردن رضایت یک مرجع قدرت، انجام چندین‌باره کارها برای اینکه مبادا نقصی در آن رخ دهد و ...  همه این‌ها ابزارهایی برای پاکسازی ما از این خود به ظاهر نالایق است.

بخشی از ذهن به بخش دیگر قول می‌دهد که کامل‌کردن چالش بعدی بلاخره برای او آرامش را به همراه خواهد داشت، اما این چالش‌ها گویی تا بی‌نهایت با ما خواهند بود. مانند سیزیف، تخته‌سنگ را به بالا هل می‌دهیم، اما دوباره به پایین سقوط خواهد کرد، هیچ نقطه استراحت یا احساس کامل‌شدنی در کار نیست.

در واقع، ما هیچ علاقه‌ای به کار بی‌نقص نداریم، ما تنها سعی داریم از این احساس "نپذیرفتنی بودن" فرار کنیم. کار فقط وسیله‌ای است که به وسیله آن تلاش داریم از دید خودمان قابل‌تحمل شویم، اما چون اساساً مشکل ما کار نیست، کار بی‌نقص هم نمی‌تواند راه‌حلی برای آن باشد. هدف ما کارمند نمونه بودن نیست بلکه احساس قابل‌پذیرش بودن است.

شاید وقت آن رسیده که نگاهی به این انگیزه درونی بیندازیم، اینکه از کجا سرچشمه می‌گیرد و برخاسته از چه خاطراتی است. ما مجبور نیستیم هربار به دیگران ثابت کنیم که وجود داریم و وجودمان قابل‌پذیرش است. خوب کار کردن یک هدف تحسین‌کردنی است اما زمانی که تبدیل به پوششی برای کمبود عشق اولیه باشد می‌تواند به نشانه‌ای از آشفتگی ذهنی بدل شود. عشقی که می‌توانست بدون حضور انبوهی از دستاوردها، جام‌ها و جایزه‌ها به ما اعطا شود.

خبرنامه ایمیلی ما را دنبال می‌کنید؟

برای دریافت جدیدترین مطالب ما در خبرنامه هیلان عضو شوید

Please make sure that AcyMailing is installed and activated.