اختلالات خوردن در نوجوانی از نگاه نظریه دلبستگی

اگر به اختلال‌های خوردن از دیدگاه دلبستگی نگاه کنیم، متوجه می‌شویم ناایمنی دلبستگی به واسطه نقش مهمی که در تحول ظرفیت و مهارت تنظیم هیجانی دارد؛ که یکی از مهمترین مشکلات در اختلالات خوردن به شمار می رود؛  ارتباط نزدیکی با این اختلال دارد.

اختلال‌های خوردن می‌توانند بازتابی از الگوهای دلبستگی یا راهی نمادین برای جستجوی آرامش از طریق غذا باشند، تا نوجوان، احساسات شدید و یا ناخوشایند خود را در سطح روانشناختی تجربه نکند. در حقیقت اختلال‌های خوردن، تلاشی از سوی فرد برای سر و سامان دادن به احساساتی است که راه بهتری برای روبرو شدن با آنها ندارد.

مطالعات نشان داده‌اند که سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا یا اضطرابی اغلب با راهبردهای پرخوری عصبی (binge eating) و دلبستگی ناایمن اجتنابی که معمولا با سرکوبی هیجانات همراه است، اغلب با تمایل به بی‌اشتهایی عصبی (anorexia nervosa) رابطه دارد.

پرخوری عصبی را می‌توان راهی برای فرار از احساسات منفی نسبت به خود و جابه جا کردن آن با احساسات کمتر دردآور دید. اغلب افرادی که نشانه‌های این اختلال را دارند، در زمان‌هایی که هیجانات منفی شدیدی را تجربه می‌کنند، از درک درست احساساتشان و پیدا کردن راه‌حلی برای کاهش فشارها ناتوان هستند و به پرخوری، به عنوان واسطه‌ای برای تنظیم فوری هیجان روی می‌آورند.

در مقابل، نشانه‌های بی‌اشتهایی عصبی، اغلب روشی برای اجتناب از تجربه هیجانات است. محروم کردن خود از غذا، راهی برای بی‌حس شدن نسبت به هیجانات منفی، اجتناب از بیان یا تجربه درونی آن هیجانات، یا راهی برای آرام کردن اضطراب است. افرادِ دچار بی‌اشتهایی عصبی (Anorexic)، اغلب در درک حالت‌های هیجانی در خود و دیگران مشکل دارند که می‌توان به نوعی آن را «بریدگی هیجانی» تعبیر کرد. انگار که راه‌حل آنها برای بریدن از هیجانات، از طریق بریدن از غذا خوردن، میسر می‌شود.

خبرنامه ایمیلی ما را دنبال می‌کنید؟

برای دریافت جدیدترین مطالب ما در خبرنامه هیلان عضو شوید

Please make sure that AcyMailing is installed and activated.