"...اندوه فهمیدن"
فهمیدن ژرفِ دیگری، فقط فرآیندی شناختی برای کسب اطلاعات از دیگری نیست، بلکه میتوان گفت که به معنای درک حالات ذهنی، تجربهها و جهان روانی او و پذیرفتن بخشی از آن در روان خود و گشودن فضایی درونی برای بازنماییهای حضور اوست.
در لحظهٔ فهمِ راستین، مرز میان «من» و «او» لحظهای تار و رقیق میشود.
هر فهمِ عمیقْ تا حدودی ما را دگرگون میکند، چیزی از ما را میگیرد و چیزی از دیگری را در دنیای درونروانی ما مینشاند.
از همینجا نغمهای اندوهناک بر جان ما طنینانداز میشود:
سوگواری برای خودِ پیشین
و پذیرش حضوری تازه در روان.
چنین کیفیتی از فهمیدنِ دیگری یعنی پذیرفتن دیگری در قلمرو روان و زیستن با ردّی ظریف از او در درون. این به معنای همدلی عمیق، شناسایی نیازها و احساسات او و تحمل فاصلهها و تفاوتهاست.
این دگرگونی احساس تنهایی را نیز به همراه دارد؛ نه به خاطر از دست دادن دیگری، بلکه به دلیل آگاهی از فاصلهای که همیشه میان دو ذهن باقی میماند.
تنهاییِ پس از فهمیدنْ نشانهٔ پختگی است؛ زیرا به ما یادآوری میکند که هر نزدیکیِ عمیق، سایهای از فاصلهٔ ناگزیر را با خود دارد و به ما یادآوری میکند که روان دیگری هر چند نزدیک و محبوب باشد با حالات ذهنی ما انطباق کامل ندارد.
آخرین مطالب
مطالب پربازدید
خبرنامه ایمیلی ما را دنبال میکنید؟
Please make sure that AcyMailing is installed and activated.


