خواندنی‌ها

مقالات عمومی، تخصصی و اخبار

رفتار تنظیم نشده

رفتار تنظیم نشده

فرزندتون بهتون به تازگی گفته : ازت متنفرم، تو بدترین مادر دنیایی، امیدوارم بمیری.

شما بچه‌ی بدی ندارید و خودتان هم والد بدی نیستید. بچه‌های خوبی که والدین خوبی دارند نیز این چیزها را می‌گویند. پس چه باید انجام دهیم؟

بهترین کار این است که قبل از اقدام و مداخله، بایستی درک کنیم.

در درجه اول بدان که رفتار تنظیم نشده نشانه‌ای از این است که درون کودکمان آشفته است. همچنین نشانه‌ای از این است که کودک ما به مهارت‌هایی که در آن لحظه نیاز داشته دسترسی نداشته تا بتواند پاسخ متفاوتی بدهد.  

اختلالات اضطرابی

اختلالات اضطرابی

اختلالات اضطرابی شایعترین اختلالات روانی هستند، ولی این مسئله که به چه میزان نوجوانان، به ویژه کودکان خردسال را تحت تاثیر قرار می‌دهد، هنوز روشن نیست. یکی از دلایل این مسئله این است که این اختلالات در کودکان و نوجوانان در بازه زمانی کوتاه مدتی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. دلیل دیگر آن است که کودکان خردسال غالبا اضطراب‌شان را تشخیص نمی‌دهند. یعنی ممکن است نه از طریق کلمات و گفتار بلکه از طریق رفتارهایی مانند چسبیدن، گریه کردن، یا بی‌حرکت شدن و نشانگانی جسمانی چون دل درد، سردرد، خستگی، بی‌اشتهایی، یا بی‌خوابی اضطراب‌شان را نشان دهند.

معیارهای تشخیصی جدید بر این مسئله تاکید کرده‌اند که نشانگان بایستی باعث پریشانی و ناتوانی گردند؛ درحالی که مطالعات قدیمی‌تر که این ملاک را از قلم انداخته‌اند، ممکن است شیوع این اختلال را بیش از حد نشان دهند.

تنظیم برانگیختگی

تنظیم برانگیختگی

کودکانی که در روابط دلبستگی، برای تنظیم برانگیختگی خویش کمک یا آموزشی دریافت نکرده‌اند، وقتی بزرگتر می‌شوند، هیجانات و تکانه‌های نیرومندی را احساس می‌کنند. آنها مشکلات رفتاری بیشتری دارند، زیرا روش‌های درونی کارآمدی برای مهار واکنش‌های خویش را آموزش ندیده‌اند.

در دلبستگی ناایمن، والدین به تظاهرات هیجانی درماندگی نوزاد پاسخ منفی می‌دهند. کودک می‌آموزد که برای حفظ دلبستگی، باید احساسات نیرومند خویش، به ویژه احساسات منفی را بازداری نماید. با گذشت زمان، او اجتناب از نشان دادن عواطف نیرومند را درونی می‌سازد.

 

در دسترس بودن

در دسترس بودن

اینکه چیزی برای کودک شما مفید است، الزاما به این مفهوم نیست که نبود آن آسیب رسان خواهد بود (به نقل از جی ملبورن)

پاسخگو بودن والدین به نیازهای کودکان و عشق و پذیرش نامشروط آنها می‌تواند موجب شکل گیری دلبستگی ایمن در کودکان شود ولی هیچ کس در تمام لحظه‌ها پاسخگو نیست. شواهد نشان می‌دهد که چنانچه والدین به طور میانگین در بیش از ۶۰ درصد زمان‌ها نسبت به نیازهای فرزندان خود پاسخگو باشندُ احتمال اینکه فرزندان دلبستگی ایمن داشته باشند؛ بسیار زیاد است. البته این درصد ثابت نیست. یعنی ممکن است برخی روزها پاسخگویی شما به 90 درصد مواقع نزدیک باشد در حالی که در یک روز دیگر؛ مثلا روزی که خسته هستید یا استرس خاصی دارید؛  ممکن‌ست پاسخگویی شما به 40 درصد کاهش پیدا کند.

با یک مثال می‌توانیم این مفهوم را بهتر درک کنیم.

-اینکه شیر خوردن از پستان مادر می‌تواند به ایجاد دلبستگی ایمن کمک کند به این معنا نیست که کودکی که از پستان مادر تغذیه نشده دلبستگی ایمن نخواهد داشت.

- یا مثلا اینکه پاسخگویی مناسب به گریه کودک می‌تواند به شکل گیری دلبستگی ایمن در او کمک کند به این معنا نیست که اگر گاهی نمی‌توانید گریه او را آرام کنید؛ پس به دلبستگی ایمن او آسیب زده‌اید.

- یا اینکه ماندن در کنار کودک و در دسترس بودن به اندازه کافی می‌تواند به شکل گیری دلبستگی ایمن کمک کند؛ به این مفهوم نیست که کودکی که نگاره دلبستگی‌اش (مثلا مادر) سر کار می‌رود؛ دلبستگی ایمن نخواهد داشت.

در نهایت اینکه والدگری حساس و پاسخگو ابزارهای متفاوت و شیوه های بسیاری دارد. والدین به شیوه‌های مختلفی می توانند به رابطه خود و فرزندشان کمک کنند و امکان تحول یک رابطه ایمن و صمیمی را فراهم آورند.

تنظیم حالات هیجانی

تنظیم حالات هیجانی

برانگیختگی به احساس فاعلی گوش به زنگ بودن، به همراه واکنش‌های فیزیولوژیک تپش قلب، نفس نفس زدن و تنش جسمانی اشاره دارد.

 چنانچه برانگیختگی بدون هیچ تسکینی همچنان افزایش یابد، تبدیل به احساس بیزاری  شده و نوزاد را درمانده می‌کند. در این زمان نوزاد نشانه‌های درماندگی را نشان می‌دهد و به سمت مراقب می‌رود. در دلبستگی ایمن، نوزاد قادر است از مادر برای تنظیم درماندگی خویش کمک بگیرد. ظرفیت مادر برای تشخیص درست عواطف کودک و آرامش دادن به او، به نوزاد کمک می‌کند تا برانگیختگی‌اش را تعدیل نماید.

 

 

خلق معنا: راهی برای التیام

خلق معنا: راهی برای التیام

از زمان شکل گرفتنتان به عنوان یک جنین تا روز مرگ، شما بسیاری از آسیب‌های بزرگ و کوچک را به روان، احساس هویت و درکتان از دنیا تجربه خواهید کرد. فقدان و رویدادهای آسیب‌زای روانی(تروما) سخت‌ترین تجاربی خواهند بود که با آن مواجه می‌شوید. تروما، چه ترومایی در دوران کودکی و یا بودن در یک رابطه آسیب‌زای دوران بزرگسالی، از دست دادن عزیزان و یا از دست رفتن یک رابطه طولانی‌مدت بر چگونگی پیش‌بردن زندگیتان تأثیر می‌گذارد. معنایی که به هریک از این حوادث می‌دهید می‌تواند یا شما را ضعیف کند و یا تاب‌آوری‌تان را بهبود بخشد. روایتی که از هرکدام از این رویدادها در ذهنتان ایجاد شده یا شما را محدود می‌کند و یا با بینشی جدید کمک می‌کند زندگی را در جهتی که دوست دارید پیش ببرید.

روانشناسان این فرآیند را معناسازی می‌نامند. معنایی که به یک فقدان و یا ضربه روانی می‌دهید تأثیر عمیقی بر زندگی‌تان می‌گذارد. به عنوان مثال، اگر در کودکی یکی از والدینتان را از دست داده باشید، ممکن است فقدان‌شان را به این شکل تفسیر کنید: " هرکسی که دوستش دارم، در نهایت من رو ترک می‌کنه، دلبستگی دردناکه و نباید سعی کنم رابطه طولانی‌مدتی با کسی داشته باشم"، اگر احساساتتان توسط  والدینتان نادیده گرفته شده باشد ممکن است با خود بگویید: " وقتی ناراحتم مامانم من رو نادیده می‌گیره، پس نباید نشون بدم که ناراحتم" این‌ها معناهایی هستند که ممکن است در این موقعیت‌ها خلق کرده باشید.

آسیب‌های روانی می‌توانند باورهای شما را تحت‌تأثیر خود قرار دهند. شاید لازم باشد که باورها و مفروضات قبلی خود را بازسازی و یا دوباره تغییر دهید. حتی اگر معنایی که به یک رویداد داده‌اید ناسالم باشد، هرگز برای خلق روایتی سالم و جدید دیر نیست. بینش و دانش جدیدی که فقدان‌ها و آسیب‌های روانی می‌تواند در پی داشته باشد، بی‌نهایت باارزش است، می‌تواند به شما کمک کند انتخاب‌های بهتری داشته باشید، ظرفیت روانی خود را بالاتر ببرید و در نهایت مسیر بهتری برای زندگی در پیش رویتان قرار دهید.

تاثیر اضطراب والد بر کودک

تاثیر اضطراب والد بر کودک

نگرانی و اضطراب ما اگر شدید باشد تأثیر نامطلوبی بر کودکمان خواهد داشت. علیرغم اینکه گاهی با تمام قوا سعی می‌کنیم خود را کنترل کنیم یا نگرانی‌مان را بروز ندهیم اما در نهایت متحیر می‌شویم که چگونه کودکمان متوجه حال بد ما شده و واکنش نشان داده  یا او نیز متقابلاً مضطرب گشته است. اصولاً مادران مضطرب، فرزندان مضطربی را تربیت می‌کنند. پس ما ناآگاهانه و ناخواسته شرایطی را فراهم می‌کنیم که کودکمان را دچار اضطراب می کند. کودک ما تمام نشانه های بدنی و رفتارهای بیرونی ما را می بیند و درک و تفسیر می کند. جالب است بدانید که حتی الزاما نیازی به کلام نیست تا نگرانی هایمان منتقل شوند. بنابراین بایستی با مدیریت و کاهش اضطرابمان به بهتر شدن اضطراب کودکمان نیز کمک کنیم.

شروع رفتار اکتشافی

شروع رفتار اکتشافی

تقریبا از یک سالگی به بعد، روابط دلبستگی پایگاهی برای رفتار اکتشافی می‌شود.

نظریه‌پردازان دلبستگی معتقدند انگیزه اکتشاف و یادگیری درباره‌ی جهان و توسعه مهارت‌های جدید در کودک زمانی شکل میگیرد که نیازهای دلبستگی به اندازه کافی تامین شده باشد.بالبی  میگوید: " نظام‌های رفتاری دلبستگی و اکتشاف، همراه با هم عمل می‌کنند". اعتماد کودک به خود برای خطر کردن و انجام کارهای جدید وابسته به اعتماد وی به روابط دلبستگی است. اگر کودک دارای پایگاه ایمنی در روابط دلبستگی خویش باشد، برای اکتشاف محیط احساس آزادی می‌کند و به طور ضمنی این آگاهی را دارد که مراقب در زمان نیاز در دسترس اوست. به عبارتی، رفتار اکتشافی تا زمانی ادامه می‌یابد که کودک نگرانی درباره روابط دلبستگی‌اش نداشته باشد. اعتماد وی به او اجازه می‌دهد که با محیط به شیوه‌ای باز و کنجکاوانه رابطه برقرار کند. کودکی که با امنیت خاطر به کشف محیط می‌پردازد، در تجارب خویش با چهره‌های دلبستگی آموخته است که "والدینم مراقب من هستند". این احساس ایمنی به وی اجازه می‌دهد تا بر تکالیف تحولی متمرکز شده و احساس توانمندی و شایستگی کند. از سوی دیگر، در کودکی که نگران پاسخدهی و مراقبت والدین است، این امکان وجود دارد که به دلیل تمرکز هیجانی وی بر در دسترس بودن چهره‌های دلبستگی، رفتار اکتشافی بازداری شود.

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد