کودک در آیینه مادر
کودک به عنوان اولین انسان به مادر نگاه میکند، اگر این تجربه اولیه برای کودک توام با شرایطی باشد که در آن احساس راحتی و اعتماد کند، یعنی مادر بتواند بواسطه رفتار خود؛ ایمنی و اعتماد را در کودک به وجود آورد، کودک در مورد جهانی که در آن زندگی میکند هم تصور خوبی پیدا میکند و بعدها میتواند رابطههای مثبتی با دیگران برقرار کند. در واقع اگر مادر بتواند نیازهای کودکش را تشخیص داده و به آنها پاسخ مناسب دهد، کودک این اطمینان را بدست میآورد، که کسی هست که نیازهای او را میشناسد و رفع میکند. سپس این دیدگاه به افراد دیگر نیز تعمیم پیدا میکند و کودک این احساس امنیت را پیدا میکند که در دنیای بیرونی، افراد قابل اتکایی هستند که میتوانند نیازهای او را تشخیص داده و در مواقع لزوم به او کمک کرده و از وی حمایت کنند.
اما اگر مادر به دلایل مختلف مانند استرسهای شدید، مشکلات خانوادگی، تعارضات زناشویی، تجربیات منفی در ارتباط با والدین خود و..... نتواند به نیازهای کودک توجه نموده، آنها را شناخته و در جهت رفع آنها اقدام کند، یا در مقابل نیازهای کودک آشفته شود و یا حتی پاسخ پرخاشگرانه نشان دهد، در این صورت کودک نسبت به دنیای بیرونی احساس عدمامنیت نموده و ممکن است با شدتدادن رفتارهای خود مانند گریههای شدید و قشقرق راه انداختن دیگران را متوجه نیازهای خود کند و یا ممکن است از مراقب ناامید شده و سعی کند نیازهایش را ابراز نکند. کودک آماده جدا شدن از او نمیشود و در هنگام جدایی و دور ماندن از مادر دچار تشویش و اضطراب می شود. چنین کودکی درباره جهان اطرافش دچار اضطراب و نا ایمنی است و نمیتواند به راحتی با دیگران ارتباط سالمی برقرار کند.