بسیاری والدین نگران این موضوعاند که کودکشان به علت این همهگیری، عقب نمانده باشد و اینکه آیا کودکشان میتواند خود را به سطح رشد مورد انتظار سنیش برسانند؟ این موضوع قابل پیشبینی نیست. ما امیدوار میمانیم که کنجکاوی ذاتی کودکان، انگیزه و تابآوری آنها، این امر را تحقق ببخشد و به رشد عادی خود بازگردند. تا آن زمان برای کمک به غنیسازی رشد کودکتان، با او کتاب بخوانید و راههایی جدید برای در کنار هم ماندن و یادگیری پیدا کنید. با هم فکر کنید و در مورد آنچه در جهان بیرون رخ میدهد صحبت کنید. با هم بازی کنید و تلاش کنید تا در کنار هم رشد کردن را یاد بگیرید. همیشه به یاد داشته باشید بزرگترین کاری که میتوانید برای کودکتان بکنید، فراهم کردن محیطی برای عشق و مراقبت از آنهاست. محیطی غنی از عشق، همیشه فرصتی برای جوانهزدن و شکوفایی به همراه خواهد آورد.
ما پا به این دنیا گذاشتهایم در حالی که در هر لحظه برای ارتباط و بقا در تلاشیم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم و ارتباط، نقش مهمی در کیفیت زندگیمان ایفا میکند. در طول دوران همهگیری کووید 19 به ما گفته شد که فاصله اجتماعی را رعایت کنیم و از عزیزانمان دورتر شویم. در نتیجه این اقدامات، بسیاری از ما فشار روانی و از دست رفتن حس امنیت را تجربه کرده و همچنان میکنیم.
ترس از ناشناختهها میتواند اضطراب را بیشتر کند. همچنین این اضطراب طولانیمدت میتواند سیستم ایمنی را تضعیف کرده و توانایی بدنتان را در مقابله با عفونتها کاهش دهد و شما را مستعد ابتلا به انواع ویروسها کند.
فشار روانی ممکن است شما را مضطرب، غمگین، افسرده، درمانده و بیانگیزه کند. فشار روانی طولانیمدت ممکن است باعث بیماریهای قلبی، فشار خون بالا و بیماریهای مزمن شود، عادات خوابتان را مختل کند، احتمال مصرف الکل و موادمخدر را افزایش داده و سیستم ایمنیتان را تضعیف کند.
در اینجا راههایی برای کمتر کردن فشار روانی در طی مدت همهگیری کرونا برایتان آوردیم:
کمتر از قبل در معرض اخبار باشید
کمی از تماشا، گوش دادن و خواندن اخبار فاصله بگیرید. گوشی تلفنتان را کنار بگذارید. گاهی تا جایی پیش میرود که به خواندن اخبار بد اعتیاد پیدا میکنید و این بر استرس شما میافزاید. آگاهی داشتن، متفاوت از غرق شدن در اخبار هر روز و شب است. زمان صرف شده بر شبکههای اجتماعی را محدود کنید و به ذهن خود استراحت دهید.
ذهنآگاهی و بهوشیاری را تمرین کنید
سعی کنید در زمان حال حضور داشته باشید. نگرانی خود را در مورد آینده و آنچه که خارج از کنترل شماست کمتر کنید. به صداها، حسهای بدنی و عواطف خود در لحظه و اکنون گوش سپارید.
دمای هیجانی خود را در طول روز اندازهگیری کنید
احساسات خود را زیر نظر بگیرید، اگر اضطراب دارید تکنیکهای کاهش اضطراب نظیر تنفس عمیق و آرام را امتحان کنید. به جریان احساسات و عواطف خود در بدنتان توجه کنید.
تمرینهای خودمراقبتی انجام دهید
حتی لوازم برقی ما باید اغلب شارژ شوند. با این حال کمتر پیش میآید که زمانی را برای بازیابی و تجدید قوای ذهن و بدن خود سپری کنیم. در غیر این صورت ممکن است احساس کنیم به تدریج انرژی لازم را برای انجام کارهای معمول خود نداریم.
زمانی را برای خود اختصاص دهید، پیادهروی کنید و از هوای آزاد لذت ببرید. ورزش از نظر جسمی و روانی به شما کمک زیادی میکند، به موسیقی گوش دهید و فیلمی تماشا کنید. یک قدم از واقعیت و از آنچه در حال رخ دادن است فاصله بگیرید و کاری را انجام دهید که از آن لذت میبرید.
در ارتباط بمانید
دوران کرونا، دوران دوری و حفظ فاصله است، با این حال میتوانید ارتباطات خود را از طریق تماس تلفنی و تصویری حفظ کنید. اگر به حمایت عاطفی نیاز دارید از دوستان و خانواده و یک درمانگر کمک بگیرید.
به اندازه کافی بخوابید
خواب، زمانی برای ترمیم و تجدیدقوای مغز فراهم میکند. 7 تا 9 ساعت خواب برای کارکرد بهینه ذهن توصیه میشود. اگر در خوابیدن مشکل دارید میتوانید قبل از خواب دوش آب گرمی بگیرید، به موسیقی آرامی گوش فرا دهید و از خنک و تاریک بودن اتاق، اطمینان حاصل کنید.
غذاهای سالم بخورید
سعی نکنید خود را با تنقلات بیارزش آرام کنید. یک رژیم غذایی سالم و غنی میتواند به کاهش استرس و اضطراب و افسردگی کمک کند. از مصرف بیش از حد کافئین و شکر نیز خودداری کنید
تفکر خود را تغییر دهید
مثبتاندیشی را تمرین کنید، روی داشتههای خوب زندگی خود تمرکز کنید و از آنچه دارید سپاسگزار باشید.
کودکان اغلب، رفتارهای مراقبین را تقلید میکنند، پس والدین برای کمک به کودکشان، ابتدا باید برای مدیریت اضطراب خود، حمایتها و راهحلهایی دریافت کنند. بسیاری والدین در عین حال که خودشان به صورت دورکار مشغولند، مجبورند با چالشهای آموزش مجازی و نگهداری از کودک در منزل دست و پنجه نرم کنند. احساس گناه والدگری در دوران کرونا تشدید شده است. والدین به خاطر انزوای اجتماعی فرزندانشان، برای مهارتهای اجتماعی و فرصتهای یادگیری و بازی او، نگران هستند. کودکان، گیرندههای قوی برای نگرانی والدین دارند، بنابراین گاهی بیان نگرانیهایتان باعث اطمینانبخشی به کودکتان می شود. اجازه دهید کودکتان از علت نگرانی شما، در حد مناسب سنش، مطلع شود.
برای مثال «این اوضاع، برای مامان و بابا هم خیلی سخته و ما بیشترین تلاشمون رو میکنیم تا به بهترین شکلی که از دستمون برمیاد، کمک کنیم توی این شرایط یاد بگیری و یا بازی کنی.» والدین در این شرایط دشوار کنونی بسیار احساس تنهایی میکنند. برای بسیاری از آنها، کمککننده است که بدانند باقی والدین هم احساس مشابهی دارند. اگر والدین بدانند تنها نیستند، برایشان آرامبخش است. این احساس بیپناهی، خستگی، احساس گناه و نگرانی مشترک است. ما در دوران سختی به سر میبریم.
نگارنده متن: ریحانه ملاصالحی
پدر و مادری کردن، مسیری پر از اوج و فرودهای مداوم است. همه ما کم و بیش با تجربههای متفاوتی در این راه روبهرو شدهایم. از احساسهایی شیرین و خوشایند تا احساسهایی تلخ و ناخوشایند. والد بودن تجربههای بینظیر و لذتبخشی را برای ما فراهم میاورد ولی در عین حال میتواند پر از تعارض، سردرگمی و استرس نیز باشد. وقتی کودکمان کلمه جدیدی میگوید، صدایمان میکند، به آغوشمان میپرد، به ما لبخند میزند و یا کار بامزهای انجام میدهد، با تمام وجودمان غرق در لذت و شادی میشویم؛ احساس شیرینی که با هیچ چیز در دنیا آن را معاوضه نمیکنیم. فرزندان میتوانند هیجانات خوشایند زیادی را به ما هدیه دهند.
در مقابل، وقتی کودکمان حرفمان را گوش نمیدهد، گریه میکند، بدقلقی میکند، قشقرق به راه میاندازد، لجبازی میکند و خرابکاری میکند، آن وقت است که عرصه بر ما تنگ میشود و احساسهای ناخوشایند بر سرمان آوار میشوند به طوریکه اصل پدر ومادر شدنمان را زیر سوال میبریم و گاهی از بچهدار شدن پشیمان میشویم. این احساسهای تلخ، ما را کلافه و ناامید میکنند. مساله مهم این است که بسیاری از ما به عنوان والد به خودمان اجازه نمیدهیم که در مورد نقشی که داریم احساس منفی داشتهباشیم، گاهی عصبانی شویم، گاهی ناامید، گاهی پشیمان میشویم و به خودمان میگوییم: مادر خوب بودن، پدرخوب بودن یعنی همیشه خوشحال بودن، صبور و آرام بودن. ولی واقعیت چیز دیگری است.
همه والدین گاهی احساسهای منفی را تجربه میکنند و شاید بهترین کار این باشد که ما بپذیریم گاهی والد بودن در ما چنین احساساتی را بوجود میآورد و این طبیعی است؛ چون والد بودن کار سختی است.
غالبا کودکان برای انسان شدن تنبیه میشوند.
آنها اجازه ندارند خلق بد، روزهای بد، لحن توام با بیاحترامی، یا نگرش بدی داشته باشند.
در حالیکه همه ما بزرگسالان تجربهی این حالات را در اغلب مواقع داشتهایم.
هیچ یک از ما کامل نیستیم. برای اینکه بتوانیم خودمان را دریابیم و بپذیریم بایستی استانداردهای ایدهآلگرایانه مان را در مورد فرزندانمان متوقف کنیم.
"ربکا اینز"
کودک به عنوان اولین انسان به مادر نگاه میکند، اگر این تجربه اولیه برای کودک توام با شرایطی باشد که در آن احساس راحتی و اعتماد کند، یعنی مادر بتواند بواسطه رفتار خود؛ ایمنی و اعتماد را در کودک به وجود آورد، کودک در مورد جهانی که در آن زندگی میکند هم تصور خوبی پیدا میکند و بعدها میتواند رابطههای مثبتی با دیگران برقرار کند. در واقع اگر مادر بتواند نیازهای کودکش را تشخیص داده و به آنها پاسخ مناسب دهد، کودک این اطمینان را بدست میآورد، که کسی هست که نیازهای او را میشناسد و رفع میکند. سپس این دیدگاه به افراد دیگر نیز تعمیم پیدا میکند و کودک این احساس امنیت را پیدا میکند که در دنیای بیرونی، افراد قابل اتکایی هستند که میتوانند نیازهای او را تشخیص داده و در مواقع لزوم به او کمک کرده و از وی حمایت کنند.
اما اگر مادر به دلایل مختلف مانند استرسهای شدید، مشکلات خانوادگی، تعارضات زناشویی، تجربیات منفی در ارتباط با والدین خود و ..... نتواند به نیازهای کودک توجه نموده، آنها را شناخته و در جهت رفع آنها اقدام کند، یا در مقابل نیازهای کودک آشفته شود و یا حتی پاسخ پرخاشگرانه نشان دهد، در این صورت کودک نسبت به دنیای بیرونی احساس عدمامنیت نموده و ممکن است با شدتدادن رفتارهای خود مانند گریههای شدید و قشقرق راه انداختن دیگران را متوجه نیازهای خود کند و یا ممکن است از مراقب ناامید شده و سعی کند نیازهایش را ابراز نکند. کودک آماده جدا شدن از او نمیشود و در هنگام جدایی و دور ماندن از مادر دچار تشویش و اضطراب می شود. چنین کودکی درباره جهان اطرافش دچار اضطراب و نا ایمنی است و نمیتواند به راحتی با دیگران ارتباط سالمی برقرار کند.
وقتی شما میخواهید از کسی مراقبت کنید، در وهله اول باید از خود مراقبت کنید. به عنوان یک والد باید به خاطر داشته باشید که استراحت کردن، تفریح کردن، اشتباه کردن و .... بخشی از والدگری شماست و به آن نیاز دارید. فشار آوردن به خود برای کامل بودن، اشتباه نکردن و قضاوت مداوم خود، فقط باعث خستگی و فرسودگی شما و کاهش کارآمدی شما به عنوان یک والد میشود و در نتیجه، به جای نتیجه مطلوب، تنها با مشکلات بیشتری مواجه خواهید شد که حال شما را بدتر از قبل میکند. ما به عنوان یک والد اشتباه میکنیم، کودکان ما نیز اشتباه میکنند. ما باید به کودکان خود کمک کنیم تا بپذیرند اشتباه کردن بخشی از زندگی است و طبیعی است که ما گاهی اشتباه کنیم.
وقتی ما بخواهیم ایده آل باشیم، به کودکان خود سخت میگیریم و انتظارات بیشتری از آنها خواهیم داشت و در این شرایط به احتمال کمتری فرزندان شاد و موفق خواهیم داشت. در واقع کمالگرایی والدین میتواند منجر به اضطراب، افسردگی و گاهی اختلال های خوردن در کودکان شود. بیایید فکر کنیم مادری ایدهآل هستیم. یک مادر جادویی که هر کاری را بینقص انجام میدهد، مثلاً هیچ وقت نمیگذاریم کودکمان زمین بخورد، مریض شود، همیشه هر چه را میخواهد بلافاصله برایش فراهم میکنیم و همواره در خدمتش هستیم، همیشه به رفتارهای نامناسبش به درستی جواب میدهیم و نمیگذاریم در هیچ بازی و رقابتی شکست بخورد.
یک پرسش؛ اینکه ما کودک کاملی داشته باشیم کودکی که هیچ ناراحتی و ناکامی را در زندگیاش تجربه نکرده است، چقدر به کودکمان کمک میکند تا آینده ای درخشان داشته باشد و از پس مشکلات خود برآید؟ باید قبول کنیم که هیچ والدی نمیتواند همیشه کنار کودکش باشد و به تمام نیازهاش پاسخ بدهد و والد ایدهآل و کامل بودن نمیگذارد که کودک تجربه کند و یاد بگیرد و در نهایت در روبرو شدن با مشکلات توانمند نمیگردد. دنیا جایی کامل نیست. محرومیت و ناکامی بخشی از زندگی ماست و به ما میآموزد تا در سختی ها و مشکلات بتوانیم راه حلهایی سازنده بیابیم.
نوزاد انسان به عنوان موجودی موسیقایی، از زمان زیستن در رحم مادر میتواند عناصر و کیفیتهای اساسی موسیقی را درک و پردازش کند و از نخستین لحظات پس از تولد تعاملی آهنگین با مراقب اصلی خود داشته باشد. پژوهشگران حوزهی تحول کودک، ادعا میکنند که دوستداشتنیترین صوت برای نوزاد صدای مادرش است. مادر لالایی میخواند و کودکش را در آغوش خود به آرامی تکان میدهد. نوزاد، معنای کلمات را نمیداند؛ اما آوای آهنگین مادر آرامش را در سراسر بدن او فرا میخواند.
واژهی لالایی «lullaby» از دو واژهی «lulla» و «bye» ریشه گرفته است که هر دوی آنها در طول تاریخ بشر برای آرام کردن کودک بهکار رفتهاند. لالاییها یکی از کهنترین و از این رو اصیلترین نواهای آهنگین در جامعهی بشری هستند. ساخت ساده و درونمایهی عاطفی آنها، خواندن این نوع نواها را برای همهی مادران در طول تاریخ و جدا از وضعیت اجتماعی یا تحصیلی آنها ممکن ساخته است؛ که این خود دلیل ماندگاری لالاییها بوده است. سودمندی لالاییها نیز، در طول سالیان طولانی به دلیل اینکه با یکی از مهمترین عواطف انسانی (یعنی رابطهی میان مادر و فرزند) سر و کار داشتهاند، باقی مانده است.
لالاییها ـ این ترنّمهای بیپیرایه و موزون ـ در فرهنگهای گوناگون توسط مراقب اصلی کودک برای تنظیم برانگیختگی و عاطفهی کودک یا خواباندن او خوانده میشوند. پژوهشها نشان دادهاند که خواندن لالایی برای نوزاد، فرایند خوابیدن او را تسهیل کرده و به خواب بهتر او کمک میکند. یافتههای مطالعات حاکی از آنند که خواندن لالایی برای نوزادانی که در بخش مراقبهای ویژه نگهداری میشوند، به تنظیم تنفس و افزایش غلظت اکسیژن خون در آنها میانجامد. مطالعهی دیگری نشان داده است که لالاییها در وزنگیری بهتر نوزادان نارس اثربخش هستند. علاوه بر این، زمانی که مادر به شیوهای آهنگین و لالاییگونه با نوزاد خود صحبت میکند، او در مقایسه با زمانیکه مادر به شیوهی معمول با وی صحبت میکند، توجه بیشتری نشان میدهد. مهمتر از همه، لالاییها ارتباط هیجانی میان مادر و نوزاد را ارتقا میدهند. به بیان دیگر، خواندن لالایی برای نوزاد به شکلگیری پیوند و تماس میان مادر و او کمک کرده و به تنظیم هیجانی مشترک میان آنها میانجامد. در واقع، یکی از کارکردهای لالایی این است که مسیرهای عصبی ضروری برای آرام کردن کودک را میسازد و این تنظیم بیرونی را به یک تنظیم درونی تبدیل میکند. بنابراین، لالایی خواندن میتواند از طریق تنظیم برانگیختگی و عاطفهی نوزاد، تحول پیوند دلبستگی ایمن کودک به مادر را تسهیل کند.
برگرفته از کتابهای: «تأثیر لالاییها: دانش لالایی خواندن برای کودکان» (نویسنده: آنیتا کولینز) و «لالاییهای ایرانی» (نویسنده: سیما بینا)
نگارنده متن: نجمه زیودار