همانطور که کودک در حال رشد است به مراقبین خود به عنوان الگوهایی از نحوه تعامل به دنیای اطراف نگاه میکند. شیوههایی که نگارههای دلبستگیمان با ما و با خودشان تعامل میکردند دیدگاه ما را نسبت به دنیای بیرونی و اطرافیانمان شکل دهد. این به نوبه خود میتواند بر احساس ما نسبت به خودمان، شیوه تعامل ما با دیگران و نحوه شکلدادن روابطمان تأثیر بگذارد.
اگر این مراقبین به شیوههایی ناسالم و ناکارآمد رفتار کنند احتمال اینکه کودکان نیز این الگوهای ناسالم را درونی کنند زیاد است. در بسیاری از افراد تأثیر آسیبهای دوران کودکی در روابط ناکارآمد بینفردی مشاهده میشود. تا زمانی که به بینشی هیجانی از تأثیر گذشته در روابطمان دست پیدا نکنیم معمولاً همان رفتارها را در بزرگسالی تکرار خواهیم کرد. اما این تأثیر چگونه در روابط عاطفی و صمیمانه بروز پیدا میکند؟
۱.ترس از رها شدن
کودکانی که توسط مراقبین خود نادیده گرفته شدند و یا مورد غفلت واقع شدند اغلب در بزرگسالی با ترس از طرد و رها شدن دستوپنجه نرم میکنند. ترس اصلی در رابطه این است که شریک زندگی در نهایت او را ترک کند اما این افکار در موقعیتهای روزمره نیز به چشم میخورد. مضطرب شدن زمانی که شریک زندگی به تنهایی سفر میرود، ناتوانی در تسکین خود به هنگام مشاجره، حسادت شدید و حس مالکیت نمونههایی از این مورد هستند.
۲.زودرنجی و تحریکپذیری زیاد
زمانی که در محیطی بزرگ میشویم که اغلب مورد انتقاد قرار میگیریم و یا مدام شاهد انتقاد از دیگران هستیم میآموزیم که این تنها راه طبیعی برای ابراز نارضایتی در روابط است. میآموزیم که عیبها و نقصهای ما غیرقابلپذیرش هستند و این را به شریک زندگی خود نیز فرافکنی میکنیم.
۳.نیاز زیاد به زمان و فضای شخصی
بزرگ شدن در یک محیط غیرقابلپیشبینی استرس زیادی را بر روان فرد وارد میکند. سیستم عصبی این کودکان همواره در یک حالت گوشبهزنگی قرار دارد، این کودکان تبدیل به بزرگسالانی میشوند که نیاز به زمان زیادی برای پایین آوردن این علائم اضطراب،ترس و نگرانی دارند.
۴.مسئولیتپذیری نابرابر در مسائل مالی و خانگی
تکیه کردن بیش از حد و برعکس بیمیلی کامل به تکیه کردن به شریک زندگی میتواند نتیجه نیازهای برآوردهنشده دوران کودکی باشد. گاهی یک فرد تمام مسئولیت مالی و مسائل مربوط به خانه را بر عهده میگیرد و گاه نیز تا جایی پیش میرود که مانند کودکی ارضا تمام نیازهای خود را بر دوش شریک زندگیاش میگذارد.
۵. مشاجره و دعوای مداوم و یا اجتناب زیاد از تنش و درگیری در رابطه
تعارض در همه روابط وجود دارد اما کودکانی که در محیطهایی بزرگ شدهاند که مراقبان همیشه در آن بحث و جدل میکردند و یا از سوی دیگر از هر نوع تنشی اجتناب میکردند، اغلب مهارتهای لازم برای داشتن ارتباطی سازنده و سالم را نمیآموزند. ارتباطی که شامل راههای سالم و سازنده برای هدایت و مدیریت این تعارضها است.