مقالات عمومی

مرکز روانشناسی هیلان

مغز ما هنوز به لبخندهای واقعی نیاز دارد...

مغز ما هنوز به لبخندهای واقعی نیاز دارد...

"مغز ما هنوز به لبخندهای واقعی نیاز دارد..."


یافته‌های جدید علوم اعصاب اجتماعی نشان می‌دهند که تعاملات مجازی، مغز را به شیوه‌ای متفاوت از روابط حضوری درگیر می‌کنند. اما این تفاوت تا چه اندازه است؟

 مغز اجتماعی در روابط چهره‌به‌چهره

در روابط چهره‌به‌چهره، نواحی خاصی از مغز فعال می‌شوند که مسئول درک هیجانات، همدلی و احساس نزدیکی هستند:

- تصمیم‌گیری‌های اخلاقی و پاداش اجتماعی (vmPFC)

- توانایی درک دیدگاه دیگران (TPJ)

- تحلیل حرکات و حالت‌های چهره (STS)

- بازنمایی ذهن خود و دیگری (PCC)

- پاسخ به هیجانات و احساسات بدن‌مند (آمیگدالا و اینسولا)

مجموع این نواحی، "شبکه‌ی اجتماعی مغز" را شکل می‌دهند.

 تفاوت ارتباط دیجیتال با تعامل سازندهٔ حضوری

طبق مقاله‌ای از Frontiers in Human Neuroscience (۲۰۲۳)، در تماس‌های تصویری یا چت‌های متنی:

- نواحی اجتماعی مغز به‌شکل محدودتری فعال می‌شوند.

- هم‌زمانی عصبی (neural synchrony) کاهش می‌یابد.

- اکسی‌توسین و دوپامین کمتر ترشح می‌شوند.

- مغز تجربه‌ٔ ارتباط را «کم‌عمق‌تر» و کمتر لذت‌بخش‌تر درک می‌کند.

پیامدها برای کودکان و نوجوانان

در دوران رشد، به‌ویژه در نوجوانی، مغز اجتماعی هنوز در حال شکل‌گیری است. اگر روابط اغلب دیجیتالی باشند:

- رشد نواحی TPJ و vmPFC دچار تأخیر می‌شود.

- ظرفیت درک دیدگاه دیگران کاهش می‌یابد.

- توان همدلی و تنظیم هیجانی ممکن است تضعیف گردد.

پیشنهادها

- تعامل حضوری را هرچند کوتاه در اولویت قرار دهید.

- از نشانه‌های چهره و بدن در تماس‌های ویدئویی استفاده کنید.

- برای کودکان، با حضور واقعی، ارتباط زنده را الگو بسازید.

- به یاد داشته باشید: مغز ما هنوز به «ارتباط بدنی و هیجانی در حضور واقعی» نیاز دارد.

وینیکات، روانکاو بریتانیایی می‌گفت:
«هیچ نوزادی به‌تنهایی وجود ندارد؛ همیشه نوزاد و دیگری وجود دارد.»
علم امروز نیز تأیید می‌کند:
هیچ ذهنی، بدون تجربه‌ی زنده‌ی دیگری، به قدر کافی نمی‌بالد.

توجه: این مقاله صرفاً یک مرور کلی و عمومی است و برای اطلاعات دقیق‌تر، پیشنهاد می‌شود به منابع علمی معتبر رجوع کنید. یکی از این مقالات را می‌توانید در لینک زیر بیابید:

Doheny, M. M., & Lighthall, N. R. (2023). Social cognitive neuroscience in the digital age. Frontiers in Human Neuroscience, 17. doi.org/10.3389/fnhum.2023.1168788

 بچه من هیچ‌وقت چیزی را با دیگران شریک نمی‌شود

بچه من هیچ‌وقت چیزی را با دیگران شریک نمی‌شود

🔹 بچه من هیچ‌وقت چیزی را با دیگران شریک نمی‌شود!

شاید شما هم دیده‌اید که فرزندتان اسباب‌بازی‌هایش را محکم در دست گرفته و نمی‌خواهد آن‌ها را به کسی بدهد یا حاضر نیست وسایل نقاشی‌اش را با دوستش شریک بشود. این رفتارها ممکن است برای والدین نگران‌کننده یا خجالت‌آور باشد، به خصوص زمانی که نمی‌خواهید مهمان‌تان آزرده‌خاطر شود!

اما چرا بچه‌ها حاضر به تقسیم کردن یا قرض دادن وسایلشان نیستند؟

✅ حس مالکیت قوی و درک محدود از اشتراک‌گذاری
کودکان تا حدود ۳ تا ۴ سالگی هنوز مفهوم مالکیت را به طور کامل درک نمی‌کنند. برای آن‌ها، هر چیزی که در دست دارند یا به آن وابسته شده‌اند، کاملاً "متعلق به خودشان" است و جدا شدن از آن می‌تواند اضطراب‌آور باشد. از طرفی، برای کودکانی که هنوز مفهوم مالکیت را به درستی درک نکرده‌اند، این نگرانی وجود دارد که اگر عروسک مورد علاقه‌شان را به دوست خود بدهند، مالکیت آن را برای همیشه از دست خواهند داد!

✅ نیاز به حس امنیت و کنترل
کودکان تا حد زیادی حس امنیتشان را از چیزهایی که دارند می‌گیرند. وقتی چیزی را به اشتراک می‌گذارند، ممکن است احساس کنند کنترلشان از بین رفته و دیگر حس امنیت ندارند، به‌ویژه اگر هنوز مهارت‌های اجتماعی کافی را یاد نگرفته باشند.

✅ ضعف در مهارت‌های اجتماعی و همدلی
اشتراک‌گذاری و قرض دادن، یک مهارت اجتماعی است که به زمان و تمرین نیاز دارد. بچه‌ها به تدریج یاد می‌گیرند که دیگران هم احساسات مشابهی دارند و می‌توانند از "با هم داشتن" چیزها لذت ببرند. این مهارت نیاز به رشد عاطفی دارد و نباید انتظار داشته باشیم که یک‌شبه آن را یاد بگیرند. اما به طور کلی، کودکانی که در مهارت‌های اجتماعی و هیجانی خود ضعف دارند، بیش از دیگر کودکان در این موارد حساسیت نشان می‌دهند.

✅ تأثیر سبک فرزندپروری و محیط
اگر کودکی همیشه مجبور به دادن وسایلش بوده یا دیگران بدون رضایت او از آن‌ها استفاده کرده‌اند، ممکن است مقاومت بیشتری نشان دهد. برعکس، اگر در محیطی بزرگ شود که اشتراک‌گذاری به‌طور مثبت آموزش داده شود، احتمال بیشتری وجود دارد که این مهارت را یاد بگیرد.

✅ تجربه‌های ناموفق
گاهی مسئله بسیار ساده است! برخی از بچه‌ها تجربه‌های ناخوشایندی در گذشته داشته‌اند؛ مثل اینکه وسیله‌شان را به کسی داده‌اند و آن شخص آن را خراب کرده یا بازنگردانده است. این باعث می‌شود که در موقعیت‌های مشابه بعدی محتاط‌تر باشند.


💡 شما چه می‌توانید بکنید؟

🔹 اجبار نکنید: اگر کودک احساس کند که مجبور به اشتراک‌گذاری است، ممکن است لجبازی کند یا حس کند که کنترلی بر وسایلش ندارد. بهتر است به جای اجبار، او را تشویق کنید تا خودش تصمیم بگیرد چه وسایلی را به اشتراک بگذارد و کدام اسباب‌بازی‌ها را مخصوص خودش نگه دارد.

🔹 با بازی و داستان‌های آموزنده کمک کنید: می‌توانید با استفاده از بازی‌ها و داستان‌هایی که مفهوم همکاری را نشان می‌دهند، به کودک‌تان یاد بدهید که اشتراک‌گذاری چطور می‌تواند حس خوبی برای همه ایجاد کند.

🔹 الگوی خوبی باشید: کودکان بیشتر از هر چیز از رفتار والدین یاد می‌گیرند. اگر ببینند شما هم وسایل خود را به اشتراک می‌گذارید، احتمالاً از شما الگو خواهند گرفت. به خصوص بازی‌های تعاملی شما با فرزندتان می‌تواند فرصت مناسبی برای آموزش و الگوبرداری مهارت‌های اجتماعی باشد.

🔹 به او زمان بدهید: یادگیری اشتراک‌گذاری یک فرایند تدریجی است. برخی بچه‌ها سریع‌تر این مهارت را یاد می‌گیرند و برخی دیگر دیرتر. به کودک خود فرصت بدهید تا به تدریج آمادگی لازم را پیدا کند.

 

زخم‌هایی که بر تن ما نبودند، اما درون‌مان ماندند...

زخم‌هایی که بر تن ما نبودند، اما درون‌مان ماندند...

زخم‌هایی که بر تن ما نبودند،

اما درون‌مان ماندند...

 

وقتی حوادثی چون انفجار بندر رجایی رخ می‌دهد، بسیاری از ما با دیدن رنج دیگران، خود را درگیر عواطفی سنگین و عمیق می‌یابیم. چیزی درون ما به لرزه می‌افتد،
رنجی درون ما طنین می‌افکند...
اما آیا واقعاً درد آنان را حس می‌کنیم؟
برخی یافته‌های پژوهشی در علوم‌ اعصاب خاطر نشان کرده‌اند، شاید بدن ما، همان میزان آسیب جسمانی را که در دیگران شاهد هستیم تجربه نکند اما اندوه، راه خودش را به دل‌مان باز می‌کند و گاهی حتی ممکن است بیشتر از خود افراد زخم‌دیده، از رنج‌شان متأثر شویم، به‌خصوص اگر پیوند عاطفی عمیقی با آن‌ها داشته باشیم...

برخی پژوهش‌ها که اغلب از fMRI بهره برده‌اند، نشان ‌داده‌اند، بخش‌هایی از مغز که هنگام احساس درد خودمان فعال می‌شوند، هنگام دیدن درد دیگران هم روشن می‌شوند. برخی نواحی مهم مغز در این واکنش عبارتند از:

🔹قشر اینسولا (احساسات درونی و همدلی)
🔹قشر سینگولیت (درک درد و هیجان)
🔹قشر سوماتوسنسوری  (حس بدنی)
🔹پریکونئوس (تصور خود و دیگری)

همدلی ظرفیتی زیستی-روانی است که ریشه در روابط نوزاد با مراقبین اصلی‌اش دارد. این ظرفیت نه نشانهٔ ترحم است، نه ضعف بلکه پاسخی‌ست ریشه‌دار در ساختار مغز ما برای تداوم انسانیت و انسجام‌مان، چه در جهان درون‌روانی خودمان و چه در گروه‌های اجتماعی.

برخی مطالعات نشان داده‌اند که مواجههٔ مکرر با رنج دیگران، به‌ویژه در افرادی با حساسیت بالا یا تجربهٔ شخصی از تروما، می‌تواند بخش‌هایی از مغز را بیش‌فعال کند که مسئول درک درد و همدلی‌اند. نتیجه چه می‌شود؟ فرسودگی در همدلی، نوسان بین تجربهٔ بی‌حسی و سرریز هیجانی، احساس گناه یا حتی اجتناب از مواجهه با درد دیگران.

زمانی که نمی‌توانیم در کوتاه‌مدت عاملیت چندانی در تغییر شرایط تروماتیک داشته باشیم، نکات زیر ممکن است کمک‌کننده باشند:

- زمان مشخصی برای پیگیری اخبار بگذاریم (نه در طول روز بارها و بارها).

- بیشتر از منابع نوشتاری برای پیگیری رویدادها و اخبار استفاده کنیم، مغز هنگام خواندن متن بهتر می‌تواند ظرفیت تأمل کردن را حفظ کند. در واقع، ویدیوها مستقیم‌تر و شدیدتر مغز را درگیر می‌کنند و آسیب‌های ناشی از تماشای آن‌ها ماندگارتر هستند.

- بعد از شنیدن خبرهای تلخ، حتماً زمانی را برای آرام‌سازی و گفت‌وگو با یک آدم امن اختصاص دهیم.

سلام ChatGPT

سلام ChatGPT

" سلام ChatGPT! "


فناوری‌های هوش مصنوعی به سرعت در حال گسترش هستند و به یکی از ابزارهای رایج در زندگی روزمره تبدیل شده‌اند. این ابزارها، به‌ویژه در میان نوجوانان، به عنوان هم‌صحبت و گاهی حتی به عنوان دوست، مورد استقبال قرار گرفته‌اند. بسیاری از افراد از این قابلیت‌ها برای نیاز به ارتباط، مشورت گرفتن و حتی برای تفریح استفاده می‌کنند. اما چه عواملی باعث شده که این نوع از هوش مصنوعی به‌ویژه برای نوجوانان جذاب و پرطرفدار شود؟

چه چیزی ChatGPT را به یک دوست خوب برای نوجوان‌ها تبدیل کرد؟

1. بدون قضاوت و پیش‌داوری بودن
نوجوان‌ها می‌توانند بدون ترس از نظر دیگران، آزادانه احساسات و افکار خود را بیان کنند. این ویژگی موجب می‌شود که آن‌ها احساس راحتی بیشتری داشته باشند و بدون نگرانی از قضاوت‌های احتمالی دیگران، خود را ابراز کنند.

2. تأیید احساسات و همدلی
این سیستم قادر است به احساسات فرد واکنش نشان دهد و آن‌ها را تأیید کند. این تأیید، احساس درک شدن و حمایت شدن را در نوجوان‌ها ایجاد می‌کند و به آن‌ها کمک می‌کند تا بدانند احساساتشان اهمیت دارند.

3. راهنمایی کردن بدون سرزنش به خاطر اشتباهات
استفاده از هوش مصنوعی به نوجوان‌ها راهنمایی می‌دهد، بدون اینکه آن‌ها را بابت اشتباهاتشان سرزنش کند. این ویژگی به نوجوانان کمک می‌کند تا اشتباهات خود را فرصتی برای یادگیری ببینند، نه دلیلی برای نگرانی یا سرزنش.

4. حفظ کنجکاوی نسبت به افکار و احساسات فرد مقابل
الگوریتم ChatGPT همیشه در تلاش است تا به دقت به افکار و احساسات مخاطب توجه کند. این ویژگی موجب می‌شود که نوجوان‌ها احساس کنند نظرات و احساساتشان برای دیگران مهم است.

5. محدود نگه داشتن گفتگو در یک خط و عدم یادآوری اشتباهات گذشته
یکی دیگر از مزیت‌های این سیستم‌ها آن است تلاش می‌کند گفتگو را در مسیر حال حاضر نگه دارد و از یادآوری اشتباهات گذشته خودداری کند. به همین دلیل نوجوان‌ها می‌توانند به راحتی در لحظه حاضر صحبت کنند بدون اینکه نگران قضاوت‌های گذشته باشند.

6. در دسترس بودن هنگام نیاز
از آنجا که این ابزار به صورت آنلاین و همیشه در دسترس است، نوجوان‌ها می‌توانند در هر زمان که به کمک یا مشاوره نیاز دارند، با آن ارتباط برقرار کنند و پاسخ‌های فوری دریافت کنند.

نتیجه‌گیری:

هوش مصنوعی، مثل هر ابزار دیگری، نقاط قوت و محدودیت‌های خود را دارد. این ابزار توانسته با ویژگی‌هایی مانند همدلی و عدم قضاوت، به یک همراه خوب برای نوجوانان تبدیل شود.
این بدیهی است که والدین به عنوان انسان‌های واقعی، ممکن است درگیر احساسات، نگرانی‌ها و دغدغه‌های روزمره زندگی باشند که می‌تواند بر کیفیت گفتگویی که با فرزندان دارند، تأثیر بگذارد.
با این حال، توجه به ویژگی‌هایی که در این ابزار هوش مصنوعی وجود دارد، می‌تواند به شما کمک کند تا الگوهایی برای بهبود گفتگوهای خود با نوجوانانتان پیدا کنید. گاهی یک مکالمه سالم، فقط به کمی صبر، گوش دادن و درک احساسات طرف مقابل نیاز دارد. در این مسیر، حتی اگر نمی‌توانید همیشه به اندازه یک هوش مصنوعی بی‌طرف و بدون پیش‌داوری صحبت کنید، همین که تلاش کنید تا با همدلی و درک بیشتر با فرزندتان ارتباط برقرار کنید، قدم بزرگی است.

شرم در کودکان؛ نگاهی عمیق‌تر

شرم در کودکان؛ نگاهی عمیق‌تر

📌 شرم در کودکان؛ نگاهی عمیق‌تر

🔍 چرا کودکان احساس شرم را تجربه می‌کنند؟

شرم یکی از بنیادی‌ترین احساساتی است که کودک تجربه می‌کند و تأثیر عمیقی بر رشد روانی او دارد. برخلاف گناه، که به رفتار کودک مربوط می‌شود («من کار بدی کردم»)، شرم به خودِ کودک گره می‌خورد («من بد هستم»). این احساس از همان سال‌های اولیه زندگی شکل می‌گیرد و می‌تواند ریشه در نحوه تعامل والدین و مراقبان با کودک داشته باشد.

🔹 شرم چگونه شکل می‌گیرد؟

در ابتدای زندگی، کودک خود را کاملاً یکی با مادر یا مراقب اصلی‌اش می‌بیند. او هنوز درکی از فردیت و تفاوت خود با دیگران ندارد. اما به مرور زمان، کودک متوجه می‌شود که دیگران دیدگاه‌هایی درباره او دارند و این دیدگاه‌ها می‌توانند مثبت یا منفی باشند.

شرم معمولاً در سه مرحله شکل می‌گیرد:

1️⃣ تجربه اولیه شرم: زمانی که کودک برای اولین بار متوجه می‌شود که دیگران می‌توانند او را تأیید یا رد کنند. برای مثال، کودکی که با اشتیاق نقاشی‌اش را به مادر نشان می‌دهد و با بی‌تفاوتی او مواجه می‌شود، ممکن است حس کند که آنچه انجام داده، کافی نبوده است.

2️⃣ درونی‌سازی نگاه دیگران: وقتی کودک بارها و بارها تجربه‌های شرم‌آور را تجربه کند، این احساس را درونی می‌کند. او دیگر نیازی به سرزنش بیرونی ندارد، زیرا خودش تبدیل به قاضی سخت‌گیر خود می‌شود.

3️⃣ ایجاد خودِ کاذب: اگر کودک احساس کند که خود واقعی‌اش پذیرفتنی نیست، ممکن است به تدریج یک "نقاب" بسازد تا بتواند انتظارات دیگران را برآورده کند. این "خودِ کاذب" باعث می‌شود کودک بیش از حد محتاط، وابسته به تأیید دیگران و نگران قضاوت آنها شود.

🔹 عوامل تأثیرگذار بر شدت شرم در کودکان

شدت و ماندگاری احساس شرم در کودکان به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله:

✔️ نوع پاسخ والدین به احساسات کودک: اگر کودک هنگام ناراحتی یا اشتباه با سرزنش، تحقیر یا بی‌توجهی مواجه شود، شرم بیشتری را تجربه می‌کند.
✔️ محیط خانوادگی و اجتماعی: در خانواده‌هایی که انتظارات بالا، کمال‌گرایی افراطی یا تنبیه‌های سختگیرانه وجود دارد، کودکان بیشتر شرمگین می‌شوند.
✔️ مقایسه شدن با دیگران: کودکانی که مدام با خواهر و برادر یا همسالانشان مقایسه می‌شوند، به تدریج احساس می‌کنند که به اندازه کافی خوب نیستند.
✔️ فرهنگ و هنجارهای اجتماعی: در برخی فرهنگ‌ها، شرم به عنوان ابزاری برای کنترل رفتار کودکان استفاده می‌شود، که می‌تواند به احساس گناه و شرم درونی‌شده منجر شود.

🌱 شرم بخشی از رشد طبیعی است، اما اگر بیش از حد و به شکل نادرست تجربه شود، می‌تواند کودک را از خود واقعی‌اش جدا کند. درک بهتر این احساس می‌تواند به ما کمک کند که تأثیرات منفی آن را کاهش دهیم.

بایوفیلیا (زیست‌گرایی): عشق ذاتی ما به حیات و قدرت آن

بایوفیلیا (زیست‌گرایی): عشق ذاتی ما به حیات و قدرت آن

" بایوفیلیا (زیست‌گرایی):
عشق ذاتی ما به حیات و قدرت آن "

بازگشت به طبیعت: یک نیاز روانشناختی

آیا تا به حال حس کرده‌اید که قدم زدن در جنگل، نگاه کردن به دریا، یا حتی نگهداری از یک گیاه آپارتمانی، حالتان را بهتر می‌کند؟ این کشش غریزی و عمیق به سوی طبیعت و موجودات زنده، اتفاقی نیست. این پدیده "زیست‌گرایی" (Biophilia) نام دارد؛ فرضیه‌ای که توسط زیست‌شناس برجسته، ادوارد او. ویلسون مطرح شد و بیانگر کشش ذاتی و عمیق انسان به طبیعت و تمام اشکال حیات است.

برخی پژوهش‌های روان‌شناسی مدرن و علوم اعصاب، این ارتباط ذاتی با طبیعت را نه تنها تأیید می‌کنند، بلکه ابعاد تأمل‌برانگیز تأثیر آن بر ذهن و بدن ما را آشکار می‌سازند:

۱. طبیعت به مثابه تسکین‌دهندهٔ طبیعی استرس:
برخی شواهد پژوهشی نشان داده‌اند که گذراندن زمان در جنگل به طور قابل اندازه‌گیری باعث کاهش هورمون استرس (کورتیزول)، کاهش فشار خون و ضربان قلب (Park et al., 2010) و حتی افزایش فعالیت سلول‌های کشنده طبیعی (NK cells) سیستم ایمنی بدن می‌شود (Li, 2010; Park et al., 2010). به عنوان مثال، در ژاپن "حمام جنگل" (Shinrin-yoku)، رویه‌ای درمانی‌ست که فراتر از یک قدم زدن آرامش‌بخش است.

۲. پنجره‌ای رو به بهبودی سریع‌تر:
یکی از مطالعات کلاسیک و تاثیرگذار در روان‌شناسی محیطی نشان داد بیمارانی که پس از عمل جراحی در اتاقی با پنجره‌ای رو به درختان بستری بودند، در مقایسه با بیمارانی که پنجره اتاقشان رو به دیوار آجری بود، سریع‌تر بهبود یافتند و نیاز کمتری به داروهای مسکن قوی داشتند (Ulrich, 1984). صرفاً یک منظره طبیعی می‌تواند چنین تأثیر درمانی شگرفی داشته باشد.

۳. تقویت قدرت مغز با یک پیاده‌روی سبز:
حتی یک پیاده‌روی کوتاه در طبیعت، در مقایسه با پیاده‌روی در محیط شهری، احتمالاً می‌تواند عملکرد شناختی، به ویژه حافظه فعال را به طور قابل توجهی بهبود بخشد و خستگی ذهنی ناشی از توجه مداوم را بهبود بخشد (Berman et al., 2008).

۴. تنوع زیستی و بهزیستی روانی:
فراتر از صرف حضور در فضای سبز، کیفیت و تنوع زیستی آن محیط نیز اهمیت دارد. برخی تحقیقات نشان داده‌اند افرادی که در مناطقی با تنوع بیشتر گونه‌های گیاهی و جانوری (مانند پرندگان) زندگی می‌کنند، سطوح بالاتری از بهزیستی روانی را گزارش می‌دهند (Fuller et al., 2007). به نظر می‌رسد ارتباط با یک اکوسیستم غنی و متنوع، به طور معناداری با حال خوب ما همبستگی دارد.

گسست مدرن و ضرورت بازگشت:
با وجود این شواهد قدرتمند، سبک زندگی مدرن ما را بیش از هر زمان دیگری از طبیعت جدا کرده است. این "فقر طبیعت" می‌تواند به مشکلات سلامت روان، کاهش خلاقیت و افزایش استرس دامن بزند.

چند راهبرد کوتاه:
بازگرداندن طبیعت به زندگی، حتی در مقیاس کوچک، حیاتی است. زمان مشخصی را برای بودن در فضای باز اختصاص دهید، گیاهان آپارتمانی را به محیط خود بیاورید، و از اصول "طراحی زیست‌گرا" (Biophilic Design) بهره ببرید.


نتیجه‌گیری:

بایوفیلیا یک گرایش بیولوژیکی و روان‌شناختی با پیامدهای عمیق برای سلامتی ماست. شواهد علمی به طور فزاینده‌ای نشان می‌دهند که طبیعت نه تنها لذت‌بخش است، بلکه برای عملکرد بهینه ذهن، بدن و روان ما ضروری است.

* منابع :

Berman, M. G., Jonides, J., & Kaplan, S. (2008). The cognitive benefits of interacting with nature. Psychological Science, 19(12), 1207–1212. https://journals.sagepub.com/doi/10.1111/j.1467-9280.2008.02225.x  

Fuller, R. A., Irvine, K. N., Devine-Wright, P., Warren, P. H., & Gaston, K. J. (2007). Psychological benefits of greenspace increase with biodiversity. Biology Letters, 3(4), 390–394. https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2390667/  

Li, Q. (2010). Effect of forest bathing trips on human immune function. Environmental Health and Preventive Medicine, 15(1), 9–17. https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2793346/  

Park, B. J., Tsunetsugu, Y., Kasetani, T., Kagawa, T., Sato, M., Aso, T., Park, C., Song, C., & Miyazaki, Y. (2010). The physiological effects of Shinrin-yoku (taking in the forest atmosphere or forest bathing): evidence from field experiments in 24 forests across Japan. Environmental Health and Preventive Medicine, 15(1), 18–26. https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2793341/  

Ulrich, R. S. (1984). View through a window may influence recovery from surgery. Science, 224(4647), 420–421. https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/6143402/

 

چرا بچه‌ها بارها و بارها یک درخواست را تکرار می‌کنند؟

چرا بچه‌ها بارها و بارها یک درخواست را تکرار می‌کنند؟

"چرا بچه‌ها بارها و بارها یک درخواست را تکرار می‌کنند؟"

حتماً برای شما هم پیش آمده که کودک‌تان یک درخواست را بارها و بارها مطرح کند، حتی وقتی پاسخ مشخصی به او داده‌اید! این رفتار گاهی برای والدین خسته‌کننده می‌شود، اما درک علت آن می‌تواند به مدیریت بهتر موقعیت کمک کند.

✅ کودکان در حال یادگیری محدودیت‌ها هستند
بچه‌ها هنوز درک کاملی از مفهوم "نه" و محدودیت‌ها ندارند. وقتی بارها درخواستشان را تکرار می‌کنند، در واقع در حال بررسی این موضوع هستند که آیا قوانین تغییرپذیرند یا خیر.

✅ تجربه‌های قبلی بر رفتار آن‌ها تأثیر می‌گذارد
اگر کودک قبلاً با تکرار مداوم یک درخواست، پاسخ مثبتی دریافت کرده باشد، احتمالاً باز هم این روش را امتحان می‌کند. کودکان سریع یاد می‌گیرند که چه رفتاری در گذشته نتیجه داده است!

✅ نیاز به توجه دارند
گاهی تکرار یک درخواست فقط به این دلیل است که کودک به دنبال جلب توجه شماست، نه صرفاً به دست آوردن چیزی که می‌خواهد. پاسخ دادن با آرامش و توجه کافی می‌تواند نیاز او را برطرف کند.

✅ کنترل احساسات برایشان دشوار است
کودکان هنوز مهارت‌های خودتنظیمی را یاد نگرفته‌اند. وقتی چیزی را می‌خواهند، کنترل هیجانات و پذیرش پاسخ منفی برایشان سخت است، بنابراین دوباره تلاش می‌کنند. این مسئله درمورد کودکانی که اضطراب بالاتری دارند، ممکن است به شکل دبل‌چک کردن‌ها یا اطمینان خواستن‌های چندین باره نمود داشته باشد.

✅ کودکان درک متفاوتی از زمان دارند.
برای کودکان، مفاهیم زمانی مانند "بعداً"، "یک ساعت دیگر" یا "فردا" چندان واضح نیست. آن‌ها درک دقیقی از مدت‌زمان انتظار ندارند و ممکن است احساس کنند که مدت زیادی منتظر مانده‌اند، درحالی‌که از نظر ما تنها چند دقیقه گذشته است. به همین دلیل، ممکن است زودتر از چیزی که انتظار دارید، درخواست خود را دوباره مطرح کنند.

🔹 چطور واکنش نشان دهیم؟
- پاسخ‌تان را واضح و قاطع بگویید. اگر قرار است "نه" بگویید، بدون تردید این کار را انجام دهید.
- ثبات داشته باشید. اگر گاهی پاسخ مثبت و گاهی منفی بدهید، کودک یاد می‌گیرد که باید بیشتر اصرار کند.
- احساساتش را بپذیرید. می‌توانید بگویید: "می‌دانم که این را می‌خواهی و ناراحتی، اما امروز نمی‌توانی آن را داشته باشی."
- راه‌حل جایگزین پیشنهاد دهید. گاهی می‌توانید گزینه‌ای دیگر مطرح کنید که برای هر دو طرف قابل قبول باشد.
- زمان را برایش ملموس کنید. به‌جای "یک ساعت دیگر"، بگویید: "بعد از اینکه شام خوردیم." یا از تایمر و ساعت برای کمک به درک زمان استفاده کنید.

نوستالژی: خاطره‌ای که زنده است یا زخمی که بسته نمی‌شود؟

نوستالژی: خاطره‌ای که زنده است یا زخمی که بسته نمی‌شود؟

"نوستالژی: خاطره‌ای که زنده است یا زخمی که بسته نمی‌شود؟"

و تو هم روزی پیر می‌شوی
اما من
پیرتر از این نخواهم شد
در لحظه‌ای از عمرم متوقف شدم
منتظرم بیایی
و از برابر من بگذری
زیبا، پیر شده
آراسته به نوری
که از تاریکی من دریغ کرده‌ای

«شمس لنگرودی»

مقدمه

نوستالژی یک حالت درونی عمیق و چندبعدی است که می‌تواند با مخلوطی از عواطف متفاوت همراه باشد و همزمان با دلتنگی برای گذشته، خاطرات تلخ و شیرینی را زنده می‌کند. این تجربه، با وجود رنجش‌هایی که در پی دارد، می‌تواند به عنوان پلی بین گذشته و زمان حال عمل کند و به فرد کمک کند تا هویت، ارتباطات اجتماعی و معنای زندگی‌اش را بازسازی کند.

۱. تعریف نوستالژی

نوستالژی به معنای دلتنگی یا اشتیاق نسبت به گذشته است؛ حالتی احساسی که در آن فرد به یاد خاطرات معناداری از زمان‌های گذشته می‌افتد. این تجربه عاطفی ممکن است با احساسات خوشایند، اما گاهی همراه با اندوه ناشی از فقدان آن زمان‌ها، همراه باشد. به عبارت دیگر، نوستالژی هم می‌تواند حامل امید و نیرویی تازه باشد و هم نشانه‌ای از از دست دادن موضوعاتی که در زمان گذشته تجربه می‌شده‌اند (Wildschut et al., 2006).

۲. تأثیرات مثبت نوستالژی

انسجام هویت فردی:

تجربهٔ نوستالژی به فرد کمک می‌کند تا از طریق بازگشت به خاطرات گذشته، ارزش‌ها و تجربیات شخصی خود را مرور کند و به شناخت بهتری از خود دست یابد. این فرایند می‌تواند باعث تقویت حس هویت و اعتماد به نفس شود (Sedikides, Wildschut, & Baden, 2004).
در واقع، تجربهٔ نوستالژی می‌تواند به افزایش ابراز خودِ راستین منجر شود. این بدان معناست که افراد با یادآوری خاطرات گذشته، بیشتر به هویت واقعی خود پی می‌برند و کمتر نگران برآورده کردن انتظارات دیگران هستند.

ایجاد ارتباطات اجتماعی:

به اشتراک گذاشتن خاطرات نوستالژیک با دیگران می‌تواند احساس تعلق و همبستگی را افزایش دهد. این امر به ویژه در خانواده‌ها و گروه‌های دوستانه اهمیت دارد، چرا که خاطرات مشترک زمینه‌ای برای ایجاد گفتگو و تقویت روابط اجتماعی فراهم می‌کند.

کاهش استرس و افزایش رضایت از زندگی:

مرور خاطرات مثبت گذشته می‌تواند راهی برای کنار آمدن با استرس‌های روزمره باشد و به ایجاد حس آرامش و رضایت کمک نماید.

۳. پیامدها و تأثیرات منفی نوستالژی

گرایش به افسردگی:

در برخی موارد، تمرکز بیش از حد بر گذشته ممکن است منجر به احساس افسردگی یا غم عمیق شود. افرادی که بیش از حد در دنیای خاطرات غرق می‌شوند، ممکن است واقعیت‌های زمان حال را تاب نیاورند و از پذیرش آن‌ها سرباز بزنند (Routledge et al., 2012).

مقاومت در برابر تغییر:

نوستالژی شدید ممکن است باعث شود فرد نتواند به خوبی با تغییرات و تحولات زمان حال سازگار شود. این مقاومت در برابر نوآوری‌های فرهنگی یا تحولات فردی می‌تواند منجر به احساس انسداد در رشد شخصی شود.

ایجاد نگرش گذشته‌گرایانه:

تمرکز بیش از حد بر گذشته می‌تواند مانع از استفاده از فرصت‌های نوین و استقبال از تجربیات جدید شود. در نتیجه، فرد ممکن است دچار احساس نارضایتی و ناتوانی در پیشرفت گردد.

۴. تأثیرات اجتماعی نوستالژی

نوستالژی علاوه بر تأثیرات فردی، نقش مهمی در زمینه‌های اجتماعی نیز دارد:

انسجام اجتماعی:

اشتراک‌گذاری خاطرات نوستالژیک میان اعضای یک جامعه یا گروه می‌تواند حس همبستگی و اتحاد را تقویت کند. این امر در زمان‌های بحران یا تغییرات اجتماعی می‌تواند به عنوان یک عامل تسهیل‌کننده در تقویت روابط اجتماعی عمل کند.

چالش در پذیرش نوآوری:

از سوی دیگر، تمایل به بازگشت به گذشته ممکن است مانعی برای پذیرش نوآوری‌های فرهنگی و اجتماعی ایجاد کند. در برخی موارد، نوستالژی می‌تواند به ایجاد گرایش‌های محافظه‌کارانه و مقاومت در برابر تغییر منجر شود.

نتیجه‌گیری

تجربهٔ درونی نوستالژی هم می‌تواند به تقویت هویت، ایجاد ارتباطات اجتماعی و کاهش استرس کمک کند و هم پیامدهای منفی چون افسردگی و مقاومت در برابر تغییر را به همراه داشته باشد. شناخت عمیق این احساس و مدیریت هوشمندانه آن، کلید بهره‌گیری از مزایای نوستالژی و جلوگیری از اثرات زیان‌آور آن در زندگی فردی و اجتماعی است. برای بهره‌گیری از نوستالژی به عنوان فرآیندی در جهت رشد شخصی و اجتماعی، مهم است که تعادلی میان قدردانی از خاطرات گذشته و پذیرش واقعیت‌های زمان حال برقرار شود.

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد