مقالات عمومی

مرکز روانشناسی هیلان

خود را دست کم می‌گیرید یا فروتنید؟

خود را دست کم می‌گیرید یا فروتنید؟

"خود را دست کم می‌گیرید یا فروتنید؟"

فروتنی و خودکم‌بینی دو ویژگی رفتاری و روان‌شناختی هستند که ممکن است در ظاهر مشابه به نظر برسند، اما در عمق، تفاوت‌های اساسی دارند. فروتنی نشانه‌ای از بلوغ عاطفی و شناخت
دقیق از خود است، در حالی که خودکم‌بینی می‌تواند بازتابی از احساس کافی نبودن و نگرش منفی نسبت به خود باشد. این مقاله به بررسی روان‌شناختی این دو مفهوم می‌پردازد و تفاوت‌های بنیادین آن‌ها طرح می‌کند.

تعریف مفاهیم

1. فروتنی

فروتنی به معنای داشتن نگرشی متعادل نسبت به توانایی‌ها و دستاوردهای خود است. فرد فروتن از موفقیت‌ها و ویژگی‌های مثبت خود آگاه است، اما این آگاهی به خودبزرگ‌بینی، خودمحوری یا تحقیر دیگران منجر نمی‌شود. او به ارزش‌های انسانی احترام می‌گذارد و از دیدگاه دیگران استقبال می‌کند.

2. خودکم‌بینی

خودکم‌بینی نوعی نگرش منفی به خود است که در آن فرد ارزش و توانایی‌های خود را نادیده می‌گیرد یا کوچک می‌شمارد. افراد مبتلا به خودکم‌بینی اغلب به دلیل زخم‌های عمیق عزت‌نفس و ترس از قضاوت، از ابراز وجود و پذیرش موفقیت‌هایشان خودداری می‌کنند.

تفاوت‌های روان‌شناختی فروتنی و خودکم‌بینی

1. ریشه‌های درونی: پذیرش خود در مقابل انکار خود

فروتنی:
از دیدگاه روان‌شناختی، فروتنی نتیجه پذیرش عمیق خود است. فرد فروتن به نقاط قوت و ضعف خود آگاه است و نیازی به اثبات یا انکار توانایی‌هایش ندارد. این ویژگی معمولاً از عزت نفس سالم ناشی می‌شود.

خودکم‌بینی:
در مقابل، خودکم‌بینی از انکار خود و ناتوانی در دیدن ارزش‌های شخصی ناشی می‌شود. این نگرش معمولاً ریشه در تجربیات منفی گذشته، انتقادهای بیرونی، الگوهای تربیتی سخت‌گیرانه و یا سرشت مستعد آسیب‌پذیری خود فرد دارد.

2. تأثیر بر روابط بین‌فردی

فروتنی:
افراد فروتن به دلیل تعادل در نگرش خود، روابطی سالم و مثبت ایجاد می‌کنند. آن‌ها از موفقیت‌های دیگران خوشحال می‌شوند و معمولاً با دیگران رقابت ناسالم ندارند. این ویژگی باعث می‌شود دیگران آن‌ها را افراد قابل اعتماد و دوست‌داشتنی بدانند.

خودکم‌بینی:
افراد دچار خود‌کم‌بینی معمولاً در روابط بین‌فردی با مشکلات مختلفی روبه‌رو می‌شوند. این افراد ممکن است بیش از حد محتاط باشند، از ترس قضاوت دیگران خود را عقب بکشند یا حتی به سوی پرخاشگری منفعلانه متمایل شوند.

3. نحوه مواجهه با موفقیت‌ها و شکست‌ها

فروتنی:
فرد فروتن از موفقیت‌های خود لذت می‌برد، اما آن‌ها را به‌عنوان تنها معیار ارزش خود نمی‌بیند. او از شکست‌ها برای یادگیری استفاده می‌کند و به خود فرصت رشد می‌دهد.

خودکم‌بینی:
فرد دارای خودکم‌بینی اغلب موفقیت‌های خود را به شانس یا عوامل بیرونی نسبت می‌دهد و شکست‌ها را به‌عنوان تأییدی بر بی‌ارزشی خود می‌بیند.

4. نقش در عزت نفس

فروتنی:
فروتنی از عزت نفس سالم و متوازن ناشی می‌شود. فردی که فروتن است، خود را ارزشمند می‌داند و نیازی به تحقیر یا تمجید افراطی ندارد.

خودکم‌بینی:
خودکم‌بینی معمولاً نتیجه عزت نفس پایین است. این افراد خود را بی‌ارزش می‌دانند و دائماً نیازمند تأیید بیرونی هستند.

5. احساس تسلط بر زندگی

فروتنی:
فرد فروتن احساس کنترل بر زندگی خود دارد. او مسئولیت تصمیم‌ها و رفتارهایش را می‌پذیرد و به توانایی‌های خود برای رسیدن به اهداف باور دارد.

خودکم‌بینی:
در مقابل، افرادی که احساس خودکم‌بینی دارند، اغلب تصور می‌کنند که کنترل زندگی خود را ندارند و دیگران یا شرایط بیرونی قدرت بیشتری بر آن‌ها دارند.

پیامدهای روان‌شناختی

1. فروتنی: رشد و شکوفایی شخصی

فروتنی به رشد شخصی و حرفه‌ای کمک می‌کند. این ویژگی به فرد اجازه می‌دهد تا از بازخوردها و تجربیات یاد بگیرد و به‌طور مداوم در مسیر بهتر شدن حرکت کند. افراد فروتن معمولاً در مدیریت استرس و تعارض‌ها موفق‌تر هستند.

2. خودکم‌بینی: محدودیت‌های روانی و اجتماعی

خودکم‌بینی می‌تواند به مشکلات روان‌شناختی جدی مانند اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی منجر شود. این افراد اغلب خود را از فرصت‌های رشد و تعاملات مثبت محروم می‌کنند و در نهایت احساس ناکامی و بی‌ارزشی را تجربه می‌کنند.

مثال‌ها

1. فروتنی در محیط کار:
فرد فروتن، هنگام تقدیر از موفقیتش، احتمالاً این طور موفقیتش را تعبیر می‌کند: «خیلی خوشحالم که توانستم در این پروژه کمک کنم؛ البته این نتیجه کار تیمی ما بود.»

2. خودکم‌بینی در محیط کار:
فرد خودکم‌بین، حتی پس از انجام یک پروژه موفق، ممکن است با خود بگوید: «واقعاً شانس آوردم که این کار خوب پیش رفت. من کار خاصی نکردم.»

چگونه فروتنی را تقویت کنیم بدون افتادن به دام خودکم‌بینی؟

1. خودآگاهی:
آگاهی از نقاط قوت و ضعف و پذیرش آن‌ها، پایه و اساس فروتنی است.

2. کمک به ترمیم زخم‌های عزت نفس:
مراجعه به متخصصان سلامت روان و شکل‌گیری یک رابطه درمانی امن با درمانگر ممکن است کمک کند تا در بستر آن رابطه، به ارزش‌های درونی خود پی ببرید و از خودکم‌بینی فاصله بگیرید.

3. پذیرش بازخورد:
از بازخوردها برای رشد استفاده کنید، نه به‌عنوان تأیید یا رد ارزش خود.

4. تمرکز بر رشد شخصی:
به‌جای مقایسه مداوم با دیگران، بر مسیر رشد و پیشرفت شخصی خود تمرکز کنید.

نتیجه‌گیری

فروتنی و خودکم‌بینی دو مفهوم کاملاً متمایز با پیامدهای متفاوت هستند. فروتنی، نشانه‌ای از عزت نفس سالم، پذیرش خود و توانایی ایجاد روابط مثبت است، در حالی که خودکم‌بینی از عزت نفس پایین و نگرش منفی نسبت به خود ناشی می‌شود و می‌تواند تأثیرات مخربی بر روان و روابط بین‌فردی داشته باشد. شناخت تفاوت این دو ویژگی و تلاش برای تقویت فروتنی، می‌تواند به بهبود سلامت روانی و اجتماعی افراد کمک کند و آن‌ها را به سوی زندگی متعادل‌تر و رضایت‌بخش‌تر هدایت کند.

توجه: این پاسخ تنها یک مرور کلی به موضوع تروماهای تاریخی ارائه می‌دهد. برای درک عمیق‌تر این موضوع، مطالعه منابع تخصصی بیشتر و پژوهش‌های به‌روز ضروری است.

تروماهای تاریخی:  زخم‌های باز، روایت‌های خاموش

تروماهای تاریخی: زخم‌های باز، روایت‌های خاموش

تروماهای تاریخی:
زخم‌های باز، روایت‌های خاموش

تروماهای تاریخی (Historical Trauma)، زخم‌های عمیقی هستند که بر روان جمعی یک ملت وارد شده و نسل به نسل منتقل می‌شوند. ایران به عنوان کشوری با تاریخ پر فراز و نشیب، از این قاعده
مستثنی نیست. تروماهای تاریخی معمولاً ناشی از رویدادهای بزرگی مانند موارد زیر هستند:

جنگ‌ها و درگیری‌ها: جنگ‌های طولانی‌مدت، اشغالگری‌ها و درگیری‌های داخلی می‌توانند باعث ایجاد تروماهای گسترده شوند.

نابرابری‌های طبقاتی، قومی و جنسیتی: تبعیض، نسل‌کشی و پاکسازی‌های قومی می‌توانند زخم‌های عمیقی بر یک جامعه وارد کنند.

بحران‌های اقتصادی و اجتماعی: قحطی، تورم، بیماری‌های همه‌گیر و فجایع طبیعی نیز می‌توانند به عنوان تروماهای جمعی تلقی شوند.

تغییرات سیاسی ناگهانی: انقلاب‌ها، کودتاها و تغییرات شدید سیاسی می‌توانند باعث ایجاد بی‌ثباتی و ناامنی شوند و در نتیجه تروما ایجاد کنند. سرکوب مخالفان سیاسی و شکنجه زندانیان، باعث ایجاد تروماهای فردی و جمعی می‌شود.

چگونه تروماهای تاریخی در ما زندگی می‌کنند؟

تروماهای تاریخی به روش‌های مختلفی در افراد و جوامع نسل به نسل منتقل می‌شوند:

انتقال بین نسلی: تروماها از طریق داستان‌ها، خاطرات و احساسات، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند.

فرهنگ و هویت: تروماهای تاریخی بر فرهنگ، هویت و ارزش‌های یک جامعه تأثیر می‌گذارند و این تأثیرات به نسل‌های آینده منتقل می‌شوند.

نهادهای اجتماعی: نهادهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه و دولت، می‌توانند نقش مهمی در انتقال تروماهای تاریخی داشته باشند.

اثرات تروماهای تاریخی بر افراد و جامعه

تروماهای تاریخی می‌توانند اثرات عمیقی بر سلامت روان، روابط اجتماعی، عملکرد تحصیلی و شغلی افراد داشته باشند. برخی از این اثرات عبارتند از:

اضطراب و افسردگی: افراد مبتلا به تروماهای تاریخی بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات اضطرابی و افسردگی هستند.

اختلالات خواب: مشکلاتی مانند بی‌خوابی و کابوس‌های شبانه از جمله علائم شایع تروما هستند.

مشکلات در روابط: تروما می‌تواند بر توانایی فرد در ایجاد و حفظ روابط سالم تأثیر بگذارد.

آسیب به عزت‌‌ نفس: افراد مبتلا به تروما، ممکن است عزت‌ نفس پایینی داشته باشند و احساس کنند که لیاقت چیزهای خوب را ندارند.

خشم و پرخاشگری: تروما می‌تواند پرخاشگری را در افراد شعله‌ور کند.

سوء مصرف مواد: برخی افراد برای مقابله با درد ناشی از تروما، به سوء مصرف مواد روی می‌آو.

بیماری‌های جسمی: تروما می‌تواند بر سیستم ایمنی بدن تأثیر گذاشته و خطر ابتلا به بیماری‌های مزمن را افزایش دهد.

برخی دیگر از تأثیرات احتمالی تروماهای تاریخی بر روان ایرانیان:

بی‌اعتمادی: تروماهای تاریخی می‌توانند باعث ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به دیگران، به ویژه گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی شوند. این بی‌اعتمادی می‌تواند در روابط بین فردی، اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار باشد.

احساس ناامنی و بی‌ثباتی: تجربه مداوم جنگ‌ها، تهاجمات، سرکوب و تغییرات سیاسی، می‌تواند احساس ناامنی و بی‌ثباتی را در افراد ایجاد کند. این احساس ممکن است باعث شود که افراد به دنبال ثبات و امنیت بیشتری باشند و در برابر تغییرات مقاومت کنند.

محافظه‌کاری و سنتی‌گرایی: در برابر تغییرات سریع و ناگهانی، افراد ممکن است به ارزش‌های سنتی و محافظه‌کارانه پناه ببرند. این امر می‌تواند باعث کندی روند تحولات اجتماعی و سیاسی شود.

مقاومت در برابر تغییر: تجربه تغییرات ناگهانی و خشونت‌آمیز می‌تواند باعث ایجاد مقاومت در برابر تغییر در افراد شود. این مقاومت می‌تواند مانع از پیشرفت و توسعه شود.

خودبرتربینی و خودمحوری: در برخی موارد، تروماهای تاریخی می‌توانند باعث برانگیختن احساس شرم تحمل‌ناپذیری در افراد شود که برای پوشاندن آن به تکبر و خودمحوری روی آورند. این احساس می‌تواند به روابط بین‌گروهی آسیب برساند.

احساس قربانی‌ بودن: تجربه مداوم ستم و ظلم می‌تواند باعث ایجاد احساس قربانی بودن در یک گروه شود. این احساس می‌تواند منجر به انفعال و عدم مسئولیت‌پذیری شود.

نابرابری‌های اجتماعی، اقتصادی و قومی: می‌تواند احساس محرومیت و خشم را در بسیاری از ایرانیان برانگیزد. این احساسات به صورت خشم سرکوب شده و میل به انتقام در ناهشیار برخی افراد جریان دارد.

احساس عدم تعلق به هویت ملی: تروماهای تاریخی می‌تواند سردرگمی و تردید در مورد هویت ملی و احساس عدم تعلق به آن را دامن بزند.

مکانیزم‌های دفاعی روانی در برابر تروما

برای مقابله با درد ناشی از تروما، افراد از مکانیزم‌های دفاعی مختلفی استفاده می‌کنند. برخی از این مکانیزم‌ها در کوتاه‌مدت می‌توانند به فرد کمک کنند تا با تروما کنار بیاید، اما در بلندمدت می‌توانند باعث ایجاد مشکلات روانی شوند. بعضی از این مکانیزم‌ها عبارتند از:

سرکوبی: فرد خاطرات دردناک را از یاد می‌برد.

انکار: فرد وجود تروما را انکار می‌کند.

جداسازی عواطف: فرد خود را از احساسات و خاطرات دردناک جدا می‌کند.

ایجاد تصوری آرمانی: فرد تصویری ایده‌آل از خود یا افراد موردتوجهش ایجاد می‌کند تا بتواند با دردهای درونی خود کنار بیاید اما این تصور اگر با محدودیت‌های واقعیت مواجه شود ممکن است به
سرعت به ناارزنده‌سازی خود و دیگران ختم شود.

بهبود تروماهای تاریخی

بهبود تروماهای تاریخی فرآیندی پیچیده و طولانی‌مدت است که نیازمند تلاش‌های مشترک همه افراد جامعه است. برخی از راه‌های بهبود این وضعیت عبارتند از:

آگاهی‌‌بخشی: افزایش آگاهی در مورد تروماهای تاریخی و تأثیرات آن‌ها بر جامعه.

حمایت از افراد آسیب‌دیده: ارائه خدمات حمایتی به افرادی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر تروما قرار گرفته‌اند.

تغییر روایت‌های تاریخی: بازنگری و اصلاح روایت‌های تاریخی که تروماها را نادیده می‌گیرند یا توجیه می‌کنند.

کمک به ترمیم: ایجاد نهادها و سازمان‌دهی گروه‌های متخصص در زمینه‌های گوناگون برای رسیدگی به آثار رویدادهای گذشته و کمک به التیام افراد آسیب‌دیده.

پرورش جامعه‌ای مبتنی بر عدالت و برابری: شکل‌ دادن جامعه‌ای که در آن همه افراد از احترام و برابری برخوردار شوند.

ارتقای خدمات روانشناختی: روان‌درمانی و همین‌طور آموزش مهارت‌های مقابله با استرس و مدیریت احساسات به افراد می‌تواند در بهبود وضعیت روانشناختی آن‌ها بسیار مؤثر باشد.

در نهایت، بهبود تروماهای تاریخی نیازمند یک رویکرد جامع و چندجانبه است که در آن همه بخش‌های جامعه مشارکت داشته باشند.

توجه: این پاسخ تنها یک مرور کلی به موضوع تروماهای تاریخی ارائه می‌دهد. برای درک عمیق‌تر این موضوع، مطالعه منابع تخصصی بیشتر و پژوهش‌های به‌روز ضروری است.



ایده‌آل‌سازی در روابط: زوایای پنهان یک رویای دست نیافتنی

ایده‌آل‌سازی در روابط: زوایای پنهان یک رویای دست نیافتنی

"ایده‌آل‌سازی در روابط: زوایای پنهان یک رویای دست نیافتنی"

خاطراتی هست که آدم‌هایش رفته‌اند این خاطرات غم‌انگیز است ولی آن خاطراتی که آدم‌هایش حضور دارند اما شبیه گذشته نیستند بسیار دردناک‌تر است…
«گابریل گارسیا مارکز»

مقدمه

در عمق روابط انسانی، گاه تمایل داریم تا افراد مقابل را بر پایه تصورات و خواسته‌های خود شکل دهیم. این فرایند که در رویکردهای روانکاوانه معمولاً به ‌عنوان «ایده‌آل‌سازی» شناخته می‌شود، می‌تواند در ابتدای شکل‌گیری روابط جاذبه خاصی داشته باشد، اما درعین‌حال، مشکلات بسیاری را نیز می‌تواند به همراه آورد. در این مقاله، به بررسی مفهوم ایده‌آل‌سازی، دلایل شکل‌گیری آن و تأثیرات مخرب آن بر روابط صمیمی خواهیم پرداخت.

فرایند ایده‌آل‌سازی

ایده‌آل سازی فرایندی است که در آن فرد، ویژگی‌ها و خصوصیات مثبتی را بیش از حد به دیگری نسبت می‌دهد و او را به عنوان موجودی کامل و بی‌نقص تصور می‌کند. این فرد ایده‌آل شده، معمولاً پاسخگوی نیازها و خواسته‌های درونی فرد ایده‌آل‌ساز است و به عنوان یک پناهگاه روانی برای او عمل می‌کند. البته میزان بهینه‌ای از ایده‌آل‌سازی برای شکل‌گیری روابط صمیمانه و عاطفی نیاز است اما آنچه در این نوشتار مدنظر است، ایده‌آل‌سازی آمیخته با اغراق است که چندان در پذیرش ابعاد دیگر واقعیت انعطاف‌پذیر جلوه نمی‌کند.

مشکلات ناشی از ایده‌آل‌سازی در روابط

ایده‌آل‌سازی، اگرچه در ابتدا جذاب و دلنشین به نظر می‌رسد، اما می‌تواند مشکلاتی جدی در روابط ایجاد کند:

• ایجاد انتظارات غیرواقعی: زمانی که فردی ایده‌آل‌سازی می‌شود، انتظارات غیر واقعی از او شکل می‌گیرد. این انتظارات اغلب غیرقابل دسترس هستند و در نتیجه، منجر به ناامیدی و سرخوردگی می‌شوند.

• تضاد بین تصویر ایده‌آل و واقعیت: با گذشت زمان، تفاوت بین تصویر ایده‌آل و واقعیت آشکار می‌شود و این امر می‌تواند به ایجاد تعارض و تنش در رابطه منجر شود.

• ممانعت از رشد رابطه: ایده‌آل‌سازی مانع از شناخت عمیق و واقعی طرف مقابل می‌شود و در نتیجه، رشد و تعمیق رابطه را محدود می‌کند.

• احساس ناامنی و وابستگی: افرادی که به شدت دیگران را ایده‌آل‌سازی می‌کنند، اغلب احساس ناامنی و وابستگی شدیدی به آن‌ها دارند.

دلایل ایده‌آل‌سازی

دلایل متعددی برای ایده‌آل‌سازی وجود دارد، از جمله:

• احساس امنیت: ایده‌آل‌سازی می‌تواند به فرد احساس امنیت و آرامش دهد، زیرا او تصور می‌کند که رابطه با فرد ایده‌آل شده، پایدار و بدون مشکل خواهد بود.

• جبران کمبودهای درونی: افراد ممکن است با ایده‌آل‌سازی دیگران، سعی در جبران کمبودها و نقص‌هایی که در خود می‌بینند داشته باشند.

• گریز از واقعیت: گاهی اوقات، ایده‌آل‌سازی به عنوان مکانیزمی دفاعی برای گریز از واقعیت تلخ و دردناک به کار می‌رود.

• نیاز به تأیید: افراد ممکن است با ایده‌آل‌سازی دیگران، به دنبال تأیید خود باشند.

• تأثیر تجربیات کودکی: الگوهای دلبستگی اولیه و تجربیات کودکی می‌توانند بر شیوه‌ ایده‌آل‌سازی افراد در روابط بعدی تأثیرگذار باشند.

راه‌هایی برای مقابله با ایده‌آل‌سازی

برای مقابله با ایده‌آل‌سازی و ایجاد روابط سالم‌تر، می‌توان اقدامات زیر را انجام داد:

•  جستجوی کمک حرفه‌ای: مشورت با یک رواندرمانگر حرفه‌ای می‌تواند در فرایند مقابله با ایده‌آل‌سازی راه‌گشا باشد.

• تأمل و درون‌نگری: تأمل بر روی الگوهای رفتاری، حالات درونی نظیر عواطف و تصورات و شناسایی تمایل به ایده‌آل‌سازی

• پذیرش واقعیت: پذیرش این واقعیت که هیچ انسانی کامل نیست و همه دارای ظرفیت‌ها و کاستی‌های خاص خود هستند، بسیار مهم است.

• بهبود زخم‌های عزت‌نفس: کمک به ترمیم زخم‌های عزت نفس می‌تواند به کاهش نیاز به ایده‌آل‌سازی دیگران کمک کند.

• برقراری ارتباط صادقانه: ارتباط صادقانه با طرف مقابل، همراه با گشودگی و شفقت می‌تواند به کاهش فاصله بین تصویر ایده‌آل و واقعیت کمک کند.


نتیجه‌گیری

ایده‌آل‌سازی، اگرچه در ابتدا جذاب به نظر می‌رسد، اما می‌تواند به روابط آسیب جدی وارد کند. با شناخت دلایل و پیامدهای ایده‌آل‌سازی و انتخاب منظر مناسب، می‌توان روابط سالم‌تر و پایدارتری را تجربه کرد.

توجه: این مطلب صرفاً یک مرور کلی بر موضوع است و برای درک عمیق‌تر آن، نیاز به مطالعه بیشتر و مشورت تخصصی‌تر است.

اندوه نهان (Invisible Grief): غمی که نادیده گرفته می‌شود

اندوه نهان (Invisible Grief): غمی که نادیده گرفته می‌شود

اندوه نهان (Invisible Grief): غمی که نادیده گرفته می‌شود

آن‌ها که دوست‌شان داشتیم رفته‌اند
و اندوه بی‌صداست

فدوی طوقان
برگردان: محسن آزرم


اندوه نهان نوعی غم است که از سوی دیگران و یا گاهی حتی خودمان چندان به رسمیت شناخته نمی‌شود و کمتر با آن‌ همدلی کافی صورت می‌گیرد. این صورت از اندوه برخلاف غم‌هایی که با سوگواری آشکار برای عزیزان متوفی ابراز می‌شوند، از دلایل دیگری نشأت می‌گیرد که جامعه همیشه آن‌ها را به عنوان دلایل معتبر برای اندوه عمیق نمی‌پذیرد.

مثال‌هایی از اندوه نهان

1. از دست دادن رویاها و آرزوها
   
تغییر مسیر شغلی: فردی که مجبور می‌شود به دلیل شرایطی مانند بیماری یا مشکلات اقتصادی، مسیر شغلی خود را تغییر دهد، ممکن است احساس اندوه عمیقی کند.

آرزوهای برآورده نشده: ناامیدی از رسیدن به اهداف بلندمدت مانند نویسنده یا هنرمند شدن، می‌تواند منجر به اندوه شود.

2. از دست دادن هویت

سندرم آشیانهٔ خالی: والدی که فرزندانش خانه را ترک و یا مهاجرت کرده‌اند و با تغییر شیوه‌های ایفای نقشش به عنوان والد، احساس می‌کند بخشی از هویت خود را از دست داده‌ است.

بازنشستگی: افرادی که پس از بازنشستگی احساس می‌کنند هدف و معنای زندگی خود را از دست داده‌اند.

3. از دست دادن سلامتی یا توانایی‌های جسمی

بیماری مزمن: کاهش تدریجی سلامتی و محدودیت‌هایی که بیماری ایجاد می‌کند و اغلب تأثیرات آن را فرد مبتلا بر سبک زندگی‌اش احساس می‌‌کند اما اطرافیان درک کافی از آن ندارند مانند میگرن، دردهای عضلانی و عوارض ام‌اس.

آسیب دیدگی: از دست دادن توانایی‌های جسمی یا استقلال در اثر حادثه یا بیماری.

4. از دست دادن روابط:   

جدایی: از دست رفتن یک رابطهٔ طولانی‌مدت حتی اگر با توافق طرفین باشد. 

از دست دادن دوستی: پایان رابطه با دوستی صمیمی که در خلال سال‌ها، خاطرات ماندگاری با او ساخته‌ایم، به ویژه اگر ناگهانی یا دردناک باشد.

5. سوگ‌های اجتماعی:

تغییرات اقلیمی: نگرانی و اضطراب ناشی از بحران محیط زیست، مانند خشکی رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و از بین رفت زیستگاه‌های حیوانات بومی

تلاطم‌های اجتماعی و سیاسی: تأثیر آشفتگی‌های اجتماعی و سیاسی بر سلامت روان افراد، حتی اگر خود به طور مستقیم با آن درگیر نباشند.

چرا چنین غم‌هایی ممکن است نادیده گرفته شوند؟

ننگ اجتماعی: گاهی فرهنگ عمومی جامعه برخی از دست دادن‌ها را کوچک می‌شمارد یا اندوه بابت آن‌ها را تقبیح می‌کند و افراد احساس می‌کنند که نباید غمگین باشند.

عدم شناخت: افراد ممکن است ندانند که احساساتشان طبیعی است، از وجود چنین اندوهی احساس شرم کنند و به دنبال کمک حرفه‌ای نروند.

کتمان غم: افراد ممکن است سعی کنند احساسات خود را پنهان کنند و به تنهایی با آن‌ها کنار بیایند.

بهبود اندوه نهان

شناخت و پذیرش اندوه‌مان اولین قدم برای بهبود است. برخی از راهکارهای مقابله با این نوع اندوه عبارتند از:

پذیرش احساسات: اجازه دهیم احساسات‌مان را تجربه کنیم، حتی اگر تصور می‌کنیم که این عواطف نامناسب هستند.

جستجوی حمایت: از یک درمانگر کمک حرفه‌ای بگیرید و با افرادی در میان خانواده و دوستان که از شما حمایت عاطفی می‌کنند در مورد آن صحبت کنید.

مراقبت از خود: از سلامت خود نیز مراقبت کنید. به فعالیت‌هایی بپردازید که به شما آرامش و سرزندگی می‌بخشند و کمک می‌کنند بیشتر در لحظهٔ اینجا و اکنون حضور داشته باشید.

داشتن انتظارات واقع‌بینانه: انتظار نداشته باشید که به سرعت از این دوره عبور کنید.

پیوستن به گروه‌های حمایتی: اگر مقدور است به گروه‌های درمانی و حمایتی که تجربیات مشابهی دارند، بپیوندید.

اندوه با هر ریشه و دلیلی یک تجربه انسانی است که نیاز نیست نادیده گرفته شود. با شناخت و پذیرش عواطف‌ انسانی می‌توانیم به روایت دیگران از رنج‌هایشان با صبور گوش بسپاریم، کمک کنیم آن‌ها نیز با تجربه‌های دردناک‌‌شان کنار بیایند و برای درمیان گذاشتن‌شان با دیگران احساس امنیت بیشتری داشته باشند.

چرا پذیرش تغییرات برای بچه‌ها سخت است؟

چرا پذیرش تغییرات برای بچه‌ها سخت است؟

چرا پذیرش تغییرات برای بچه‌ها سخت است؟


پذیرش تغییرات برای بسیاری از کودکان می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. چه تغییر در محل زندگی یا مدرسه باشد، چه عوض شدن مارک بستنی که همیشه می‌خریدید!
اما این دشواری در سازگار شدن با تغییرات به چه دلیل است؟

۱. عدم تکامل و رشد کامل مغز
مغز کودکان هنوز در حال رشد است، به خصوص قسمت‌هایی که مسئول برنامه‌ریزی، تنظیم احساسات و تصمیم‌گیری هستند. این یعنی کودکان ممکن است در برابر تغییرات، واکنش‌های هیجانی شدیدتری نشان دهند و به سختی بتوانند آن‌ها را مدیریت کنند.

۲. عدم درک مفهوم تغییر
برای کودکانی که هنوز در مراحل ابتدایی رشد خود هستند، مفاهیم انتزاعی مانند "تغییر" یا "موقتی بودن" به‌طور کامل قابل درک نیستند. آن‌ها ممکن است احساس کنند که هر تغییری دائمی است و این باعث ایجاد اضطراب و ترس در آن‌ها می‌شود.

۳. خودشیفتگی اولیه
در مراحل ابتدایی رشد، کودک درگیر نوعی خودشیفتگی اولیه است. یعنی در این مرحله، کودک هنوز تمایزی میان خود و دیگران قائل نمی‌شود و همه چیز را از منظر خود می‌بیند. در نتیجه، هرگونه تغییری که خارج از دایره آشنا و ثابت او باشد، می‌تواند به‌طور غیرمنطقی تهدیدآمیز به نظر آید. به عبارت دیگر، تغییرات می‌تواند به کودکان حس از دست دادن کنترل و تهدید هویت بدهد.

۴. نیاز به امنیت و ثبات
کودکان به محیط‌های ثابت و قابل پیش‌بینی نیاز دارند تا احساس امنیت کنند. تغییرات، چه در محیط خانه، مدرسه یا روابط اجتماعی، می‌توانند این حس امنیت را مختل کنند و باعث سردرگمی یا استرس شوند. در واقع پذیرش تغییر به این معناست که باید خود را برای موقعیتی جدید و ناشناس آماده کنند، که این شرایط می‌تواند برای کودکان گیج‌کننده و اضطراب‌آور باشد.

۵. وابستگی به روتین‌ها
کودکان به روتین‌های روزانه خود عادت کرده‌اند و هرگونه تغییر در این روتین‌ها ممکن است برای آن‌ها غیرقابل تحمل باشد. این وابستگی به روتین‌ها یکی از دلایل مهم مقاومت در برابر تغییرات است.

در مجموع باید گفت که پذیرش تغییرات ممکن است زمان‌بر باشد، اما با درک و حمایت از کودکان، می‌توانیم به آن‌ها کمک کنیم تا به مرور زمان با تغییرات راحت‌تر کنار بیایند.

چگونه از دوستی که از خشونت خانگی رنج می‌برد حمایت کنیم؟

چگونه از دوستی که از خشونت خانگی رنج می‌برد حمایت کنیم؟

چگونه از دوستی که از خشونت خانگی رنج می‌برد حمایت کنیم؟

خشونت خانگی، مسئله‌ای‌ست که دارای وجوه گوناگون روانشناختی، اجتماعی‌و فرهنگی‌ست. این پدیده، صرفاً محدود به اعمال فیزیکی نبوده و طیف گسترده‌ای از رفتارهای کنترل‌گرانه، تحقیرآمیز و تهدیدآمیز را شامل می‌شود که با هدف اعمال قدرت و سلطه بر فرد مقابل صورت می‌گیرد.

تعریف و ابعاد خشونت خانگی

از منظر روانشناسی، خشونت خانگی به هرگونه رفتار عمدی و تکراری اطلاق می‌شود که با هدف ایجاد ترس، آسیب یا کنترل بر فرد دیگری صورت می‌گیرد. این رفتارها می‌توانند به صورت فیزیکی، جنسی، عاطفی، روانی یا اقتصادی بروز کنند. خشونت خانگی، صرفاً محدود به روابط زوجین نبوده و می‌تواند در هر نوع رابطه خانوادگی، از جمله روابط بین والدین و فرزندان و همشیره‌ها رخ دهد.

تأثیرات روانشناختی خشونت خانگی

خشونت خانگی، تأثیرات مخرب و طولانی‌مدتی بر افراد می‌گذارد. از جمله این تأثیرات می‌توان به اضطراب، افسردگی، اختلالات خواب، آسیب به عزت نفس، احساس گناه، ترس، انزوا و حتی تلاش برای خودکشی اشاره کرد. کودکان شاهد خشونت خانگی نیز ممکن است دچار اختلالات رفتاری، عاطفی و شناختی شوند.

عوامل مؤثر بر بروز خشونت خانگی

عوامل متعددی در بروز خشونت خانگی نقش دارند که از جمله آن‌ها می‌توان به عوامل فردی (سابقه خشونت در خانواده، اختلالات شخصیتی،‌ نقص‌های نوروبیولوژیک، اعتیاد)، عوامل اجتماعی ( مانند نابرابری جنسیتی، هنجارهای اجتماعی پذیرفته شده در مورد خشونت) و عوامل فرهنگی (مانند باورهای فرهنگی در مورد نقش جنسیتی) اشاره کرد.

کمک به آسیب‌دیدگان خشونت خانگی

حمایت از این افراد اقدامی انسانی و مسئولانه است که نیازمند دانش و مهارت‌های خاص است.‌ از جمله راه‌های مؤثر برای کمک به این افراد بدین شرح است:

ایجاد فضایی امن و حمایتی

فراهم آوردن محیطی آرام و به دور از سرزنش، اولین قدم برای ایجاد حس امنیت و اعتماد در فرد آسیب‌دیده است. این فضا می‌تواند به او کمک کند تا بدون ترس از قضاوت، احساسات خود را ابراز کند و به تدریج به زندگی عادی بازگردد.

گوش دادن فعالانه

با دقت به صحبت‌های او گوش دهید و بدون قطع کردن کلام، به احساسات او احترام بگذارید. از این طریق به او نشان می‌دهید که برایش اهمیت قائلید و آمادهٔ شنیدن حرف‌های او هستید.

اعتباربخشی به عواطف

آسیب‌دیدگان خشونت خانگی طیف گسترده‌ای از احساسات مخلوط را تجربه می‌کنند که معمولاً با هم در تضاد هستند. برخی از این احساسات عبارتند از:
- ترس و وحشت از تکرار خشونت، آیندهٔ نامعلوم و تنهایی.
- احساس شرم و گناه نسبت به اتفاقاتی که پشت سر گذاشته است.
- عصبانیت از فرد آزارگر و شرایط موجود
- احساس بی‌ارزشی
- احساس تنهایی، انزوا و تمایل به دوری از دیگران
- احساس سردرگمی و مشکل در تصمیم‌گیری به دلیل تردید نسبت به ادراک و توانمندی‌های خود
- عشق و وابستگی به فرد آزارگر علی‌رغم آگاهی از آسیب‌هایی که به او وارد کرده است.
- امیدواری به آینده‌ای بهتر
بنابراین، بهتر است به او یاد‌آور شوید که احساساتش طبیعی هستند و نیازی نیست بابت تجربهٔ آن‌ها احساس شرمندگی کند. به رسمیت شناختن احساسات، به او کمک می‌کند تا عواطف متفاوت خود را تاب بیاورد و به تدریج آن‌ها را تنظیم کند.

حمایت عملی

تا حدی که فرصت و امکان آن را دارید در انجام کارهای روزمره به او کمک کنید تا بتواند روی بهبودی خود تمرکز کند.
با او همراهی کنید تا یک برنامه روزانه برای خودش ایجاد کند که شامل فعالیت‌هایی باشد که به او احساس خوبی می‌دهد.
اگر برایتان مقدور است به او کمک کنید تا محل سکونت امنی پیدا کند.

تشویق برای جستجوی کمک حرفه‌ای

او را به مراجعه به متخصصان سلامت روان ترغیب کنید تا در یک فضای درمانی امن و مناسب، به سوی التیام و ترمیم گام بردارد. درمانگر می‌تواند به او کمک کند تا با آسیب‌های روانی ناشی از خشونت خانگی کنار بیاید، ظرفیت‌های روانی لازم برای مقابله با مشکلات را رشد دهد، نقش خود در روابط را بیشتر بررسی کند و بر روی الگوهای ارتباطی‌ای تأمل کند که ممکن است مجدداً به حضورش در روابط آسیب‌زا در آینده ختم شوند.

صبر و شکیبایی

بهبودی پس از خشونت خانگی، فرایندی زمان‌بر است. صبور باشید و به او زمان دهید تا زخم‌های روانی خود را ترمیم کند. فشار آوردن به او برای بهبودی سریع‌تر، ممکن است باعث شود که او احساس کند تحت فشار است و از شما فاصله بگیرد.

مراقبت از خود به عنوان دوست

در کنار حمایت از دوستتان، به نیازهای خود نیز توجه کنید. حفظ سلامت جسمی و روانی خود، به شما کمک می‌کند تا بتوانید بهتر به دیگران کمک کنید. حمایت از دیگران می‌تواند بسیار انرژی‌‌بر باشد و ممکن است احساس خستگی و فرسودگی در شما ایجاد کند. به همین دلیل، مهم است که از خود نیز در ابعاد گوناگون مراقبت کنید. شما نیز خود را از حمایت عاطفی دیگران بهره‌مند کنید و به علایقتان بپردازید.

حفظ فردیت و ممانعت از درهم‌آمیختگی روانی

در ارتباط با دوست یا عزیزی که از تجربه تلخ خشونت خانگی رنج می‌برد، ممکن است احساسات گوناگونی نظیر همدردی، اندوه، سردرگمی، نفرت، خشم، ترس و اضطراب بر ما چیره شوند. لازم است به یاد داشته باشید همدلی موثر با دوستتان به معنای همانند‌سازی کامل با او و غرق شدن در عواطفی که او تجربه می‌کند نیست. درهم‌آمیختگی روانی با دوستتان، شاید به ظاهر تسکین موقتی برای او باشد اما در بلندمدت نه تنها گرهی را باز نمی‌کند بلکه احتمالاً به احساس درماندگی و یا کینه‌توزی در هر دوی شما دامن می‌زند.

محدودیت‌های حمایت

به یاد داشته باشید که شما به عنوان دوست، نمی‌توانید تمام مشکلات دوستتان را با تکیه بر ایثار خود و به شکل یک‌جانبه حل کنید. شما می‌توانید به او حمایت عاطفی و عملی ارائه دهید، اما نتیجه نهایی، تحت کنترل شما نیست. همچنین، مهم است که بدانید که روند بهبودی زمان‌بر است و ممکن است فراز و نشیب‌هایی داشته باشد.

معرفی منابع حمایتی

اطلاعاتی در مورد مراکز مشاوره، پناهگاه‌ها و خطوط کمک‌رسانی به او بدهید تا بتواند از خدمات تخصصی بهره‌مند شود. این منابع می‌توانند به او کمک کنند تا اطلاعات بیشتری در مورد حقوق خود کسب کند و راه‌های قانونی محافظت از خویش را نیز بشناسد.

اهمیت رویکرد جامع

برای بهبودی آسیب‌دیدگان خشونت خانگی، نیازمند رویکردی جامع هستیم که شامل حمایت‌های روانشناختی، اجتماعی و قانونی باشد. همکاری با متخصصان حوزه سلامت روان، مددکاران اجتماعی و وکلای متخصص در امور خانواده می‌تواند به بهبود نتایج درمان کمک کند.

توجه: این مقاله، صرفاً یک مرور کلی بر موضوع خشونت خانگی بوده و جایگزین مشاوره تخصصی نیست.

یک‌منظره، دو نگاه: تفاوت دیدگاه والدین و نوجوانان به شیوه‌های تربیتی خانواده

یک‌منظره، دو نگاه: تفاوت دیدگاه والدین و نوجوانان به شیوه‌های تربیتی خانواده

یک‌منظره، دو نگاه: تفاوت دیدگاه والدین و نوجوانان به شیوه‌های تربیتی خانواده

سبک‌های تربیتی و داینامیک‌های خانوادگی بر اساس تجارب و دیدگاه‌های مختلف شکل می‌گیرند، به‌ویژه زمانی که تفاوت‌های نسلی مطرح باشد. یکی از مهم‌ترین جنبه‌های این تفاوت‌ها، اختلاف‌نظرهایی است که بین والدین و نوجوانان در خصوص شیوه‌های تربیتی، مرزها و روابط خانوادگی وجود دارد. پژوهش‌های روانشناختی و تجربی نشان می‌دهند که والدین غالباً به اصول ساختاری، انضباطی و اقتدار تربیتی پایبند هستند، در حالی که نوجوانان بیشتر به دنبال استقلال، احترام و حمایت عاطفی می‌باشند.

دیدگاه والدین: تأکید بر ساختار و امنیت

والدین معمولاً به دلایل مختلفی به حفظ ساختار و امنیت در خانواده اهمیت می‌دهند. آن‌ها بر این باورند که رعایت نظم و قواعد مشخص می‌تواند به فرزندان احساس امنیت بدهد و باعث رشد و پیشرفت آن‌ها در دنیای پیچیده امروز شود. این والدین به‌ویژه از رویکردهای ساختاری و منظم حمایت می‌کنند که در آن مرزها و محدودیت‌ها به‌وضوح تعیین شده باشد. آن‌ها بر این اعتقادند که ایجاد چارچوب‌های مشخص می‌تواند از بروز مشکلات رفتاری و اجتماعی جلوگیری کرده و احساس مسئولیت در فرزند را تقویت کند.


دیدگاه نوجوانان: نیاز به استقلال و احترام
نوجوانان به دنبال استقلال بیشتر و درک متقابل از سوی والدین خود هستند. آن‌ها معمولاً خواهان فضایی دموکراتیک یا آزادانه هستند که در آن به‌جای تصمیم‌گیری‌های یک‌جانبه، امکان گفتگو و مذاکره فراهم باشد.

در حالی که ساختار و امنیت برای اغلب والدین موضوعی حیاتی است، ممکن است نوجوانان که در جستجوی استقلال و شکل‌دهی هویت خود هستند، احساس کنند تحت فشار زیادی قرار دارند یا قادر به ابراز خود نیستند. این احساسات می‌توانند منجر به افزایش تنش‌ها و اختلافات در خانواده شوند.

چگونه شکاف‌ها را پر کنیم؟

کلید حل این تضاد دیدگاه‌ها، برقراری ارتباط مؤثر و همدلی است. والدین می‌توانند با شنیدن نیازهای نوجوانان و پذیرش مثبت این نیازها، فضایی حمایتی و هم‌راستا با استقلال فرزند خود ایجاد کنند. در عین حال، حفظ مرزهای واضح و چارچوب‌های خانوادگی می‌تواند احساس امنیت و ثبات را برای نوجوانان فراهم سازد.

توجه به تفاوت‌های فردی و برقراری گفتگوهای منظم و صادقانه بین والدین و نوجوانان می‌تواند به حل بسیاری از مشکلات و کاهش تنش‌ها کمک کند. والدین باید به یاد داشته باشند که در کنار حفظ اقتدار، می‌بایست فضای لازم برای رشد و شکوفایی شخصیت نوجوانان خود را فراهم کنند. این امر نه تنها به تقویت روابط خانوادگی کمک می‌کند، بلکه باعث می‌شود نوجوانان احساس کنند که بخشی از تصمیمات خانوادگی هستند و نظرشان اهمیت دارد.

استیگما و تاثیرات روانی-اجتماعی آن

استیگما و تاثیرات روانی-اجتماعی آن

استیگما و تاثیرات روانی-اجتماعی آن

استیگما، به معنای ساده، برچسبی است که به دلیل ویژگی‌های خاصی در فرد یا گروهی، بر آنها زده می‌شود و منجر به طرد، تبعیض و قضاوت‌های منفی می‌شود. این برچسب می‌تواند بر اساس نژاد، جنسیت، بیماری روانی، معلولیت و سایر ویژگی‌های متفاوت از هنجارهای اجتماعی اعمال شود.

تاثیرات استیگما بر فرد

آسیب به عزت نفس: استیگما می‌تواند احساس بی‌ارزشی را در فرد برانگیخته کند.

انزوای اجتماعی: فرد مورد انگ (استیگما) ممکن است تمایل به اجتناب از تعاملات اجتماعی پیدا کند و این امر منجر به احساس تنهایی و انزوای اجتماعی می‌شود.

اختلال در عملکرد: استیگما می‌تواند بر عملکرد فرد در زمینه‌های مختلف زندگی از جمله تحصیلی، حرفه‌ای و روابط شخصی تأثیر منفی بگذارد. استیگما همچنین ممکن است منجر به کاهش باور فرد به توانایی‌های خود شود.

برانگیخته شدن عواطف ناخوشایند: استیگما می‌تواند به احساس خشم، افسردگی، اضطراب و حتی افکار خودکشی دامن بزند. احساس شرم و گناه برآمده از استیگما نیز می‌تواند باعث شود، فرد انتظار طرد شدن در روابط اجتماعی‌اش را داشته باشد.

برچسب زدن به خود: فرد ممکن است آمادگی این را داشته باشد که برچسب‌های منفی را درونی کند و آن را بخشی از هویت خود در نظر آورد.

ترس از آشکارسازی: ترس از اینکه دیگران از ویژگی‌های فرد مورد انگ آگاه شوند، می‌تواند منجر به پنهان‌کاری او شود.

مقابله با استیگما

مقابله با استیگما نیازمند یک رویکرد چندجانبه است که شامل:

آموزش و آگاهی‌سازی: افزایش آگاهی عمومی در مورد استیگما و پیامدهای آن

سیاست‌گذاری‌های حمایتی: ایجاد قوانین و سیاست‌هایی که از افرادی که تحت آسیب‌های استیگما قرار دارند، حمایت کند.

درمان‌های روانشناختی: استفاده از روش‌های درمانی معتبر و درمان‌های گروهی نیز برای کمک به افراد در مقابله با اثرات روانی استیگما می‌تواند موثر واقع شود.

نتیجه‌گیری

استیگما یک چالش جدی در جوامع انسانی است که تأثیرات مخربی بر سلامت روانی و اجتماعی افراد دارد. برای مقابله با این پدیده، نیازمند تلاش‌های مشترک افراد، سازمان‌ها و دولت‌ها هستیم.

توجه: این مقاله صرفاً یک مرور کلی و عمومی بر موضوع استیگما است و برای اطلاعات دقیق‌تر، پیشنهاد می‌شود به منابع علمی معتبر رجوع کنید.

Image

ساعات کاری

شنبه تا پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۲۱

با ما تماس بگیرید

اینماد